عنوان:???لباس خرسی کن چین؟؟؟
عنوان:???لباس خرسی کن چین؟؟؟
متن:صبح با جیغ مایکی از خواب بلند شدیم.....
پدر بزرگ : چطونه یه خواب راحت نداریم از دستتون
نائومی از رو مبل پرت شد پایین
نائومی: مممماااییکییییی ککرکررر شششددممم چچچتهههه؟؟؟
اما: چه خبر شده نکنه دزد اومده؟
مایکی: تو تو بغل من چیکار میکردی.... ن.. ن.. نا.. نائومیییی( حالت لحن کیوت بچگانه)
نائومی: عهههه خودت منو دیشب کشیدی تو بغلت اقای سانو مانجیرو دددووورریاااکییی خواار(کیوت)
اما: اوه! پس فقط برای همین بود؟!؟!؟
پدر بزرگ : دفع بعد به حسابت میرسم مایکی مواظب دوست دخترت باش دیگه!!!
پدربزرگ رفت توی اتاقش تا دوباره بخوابه ولی مگه مایکی میزاشت اونم بعد از حرف پدربزرگش حسابی سرخ شد و مرز لبو هم رد کرد و کاسه چه کنم چه کنم دستش گرفت و داد زد: ککککنننننننن چچچچیچیننننننن...
اما: جلوی دهن مایکی رو گرفت رو مایکی نشسته : اروم باش الان بابا بزرگ با عصا میوفته دنبالت مایکیییی
مایکی هم اروم گرفت و از نائومی معذرت خواهی کرد که داد زده ولی ازش خواست تا ماجرای دیشبو برای مایکی تعریف کنه
بعد از کلی توضیح دادن برای مایکی ،مایکی لبو شد و رفت زیر پتو و با خودش اینو میخوند :
مایکی : لالالالااااا دورریاااکییوونهههه، مااایکیی رفتتتههه در خونه یه نون دادن بدش اومد دوباره رفتو دوریاکی با پای خودش اومد....
اما و نائومی که جررررر خوردن از خنده و نائومی از مایکی فیلم گرفت برای یادگاری و برای اما هم فرستاد مایکی زنگ زد به دراکن( چرا صفحه تایپم دراکن رو پراکنده تایپ میکنه🤣)
مایکی: کککننن چچییینننن اما ااااا...!!!
دراکن: ساییدی منو چ... وایسا... ااممااااا چیییییی؟؟؟؟؟؟؟
مایکی: ففققطططط بببیاااااا!!!!
دراکن قطع کرد و با لباس خواب صورتی خرسی گل منگولی پاشد اومد در خونه مایکی اینا و دید اما و نائومی تو اشپزخونه ان و مایکی هم داره به تیپ کن چین که با لباس صورتی خرسی و کلاه خواب صورتی و دمپایی خرگوشی اومده میخندید که اما هم دراکن رو دید ولی نخندید مرز لبو هم رد کرد و نائومی با دیدن دراکن از خنده پخش زمین شد عین خمیربازی و حالا.....
کن چی... چیز دراکن اعظم بدو مایکی بدو نائومی بدو کلا بدو بدو....
هعیییی تو هم بدو 👍 کن برای پارت بعد تا ۱۹ تا 👍برسونید^^
متن:صبح با جیغ مایکی از خواب بلند شدیم.....
پدر بزرگ : چطونه یه خواب راحت نداریم از دستتون
نائومی از رو مبل پرت شد پایین
نائومی: مممماااییکییییی ککرکررر شششددممم چچچتهههه؟؟؟
اما: چه خبر شده نکنه دزد اومده؟
مایکی: تو تو بغل من چیکار میکردی.... ن.. ن.. نا.. نائومیییی( حالت لحن کیوت بچگانه)
نائومی: عهههه خودت منو دیشب کشیدی تو بغلت اقای سانو مانجیرو دددووورریاااکییی خواار(کیوت)
اما: اوه! پس فقط برای همین بود؟!؟!؟
پدر بزرگ : دفع بعد به حسابت میرسم مایکی مواظب دوست دخترت باش دیگه!!!
پدربزرگ رفت توی اتاقش تا دوباره بخوابه ولی مگه مایکی میزاشت اونم بعد از حرف پدربزرگش حسابی سرخ شد و مرز لبو هم رد کرد و کاسه چه کنم چه کنم دستش گرفت و داد زد: ککککنننننننن چچچچیچیننننننن...
اما: جلوی دهن مایکی رو گرفت رو مایکی نشسته : اروم باش الان بابا بزرگ با عصا میوفته دنبالت مایکیییی
مایکی هم اروم گرفت و از نائومی معذرت خواهی کرد که داد زده ولی ازش خواست تا ماجرای دیشبو برای مایکی تعریف کنه
بعد از کلی توضیح دادن برای مایکی ،مایکی لبو شد و رفت زیر پتو و با خودش اینو میخوند :
مایکی : لالالالااااا دورریاااکییوونهههه، مااایکیی رفتتتههه در خونه یه نون دادن بدش اومد دوباره رفتو دوریاکی با پای خودش اومد....
اما و نائومی که جررررر خوردن از خنده و نائومی از مایکی فیلم گرفت برای یادگاری و برای اما هم فرستاد مایکی زنگ زد به دراکن( چرا صفحه تایپم دراکن رو پراکنده تایپ میکنه🤣)
مایکی: کککننن چچییینننن اما ااااا...!!!
دراکن: ساییدی منو چ... وایسا... ااممااااا چیییییی؟؟؟؟؟؟؟
مایکی: ففققطططط بببیاااااا!!!!
دراکن قطع کرد و با لباس خواب صورتی خرسی گل منگولی پاشد اومد در خونه مایکی اینا و دید اما و نائومی تو اشپزخونه ان و مایکی هم داره به تیپ کن چین که با لباس صورتی خرسی و کلاه خواب صورتی و دمپایی خرگوشی اومده میخندید که اما هم دراکن رو دید ولی نخندید مرز لبو هم رد کرد و نائومی با دیدن دراکن از خنده پخش زمین شد عین خمیربازی و حالا.....
کن چی... چیز دراکن اعظم بدو مایکی بدو نائومی بدو کلا بدو بدو....
هعیییی تو هم بدو 👍 کن برای پارت بعد تا ۱۹ تا 👍برسونید^^
۸.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.