عنوان:پارت از ریومن سوکونا
عنوان:پارت از ریومن سوکونا
متن:ساعت ۸ قرار شد بریم شهربازی وقتی با نوبارا رسیدم خونه ی من نوبارا دوباره سوال پیچم کرد
نوبارا: خب از کی خوشت اومده بود دختر که اونجور تو بستنی فروشی لبو شدی؟؟؟
ایومی: ه.. هیشکی!!!
نوبارا : تو گفتی ماهم باور کردیم بگو دیگه.....
ایومی: ...
نوبارا: ببین اگه نگی طوری....
ایومی: سسوووکووناااا!!!
نوبارا خوشکش زد سرجاشو و ناگهانی یه خنده ی بلند سر داد ولی ایومی اصلا شوخی نداشت ولی نوبارا سناریو میچید برای ایومی و ایومی هم قیافه ی قهر کیوتی گرفت ساعت بلاخره ۸ شد و نوبارا با ایومی از خونه ی ایومی حرکت کردن شهربازی ولی ایومی دید که سوکونا و گوجو سنسه اونجا منتظر شونن که مگومی هم اومد.....
گوجو: تعجب کردین به هرحال گفتم ایندفعه سوکوناهم خوش بگذرونه ولی منظورم از خوشگذرونی خراب کردن شهربازی و ازار دیگران نیست سوکوناااا!!!
سوکونا:هوم...... ااااا هههه باشه
همگی دور هم جمع شدیم و رفتین چرخوفلک تو و سوکونا توی یه کاوین نشستین و گوجو و مگومی و هم باهم نوبارا هم تنها بود پس با گوجو و مگومی رفت.
جو سنگینی بین تو و سوکونا بود سوکونا کنارت نشسته بود که سر صحبت با تو رو باز کرد
سوکونا: میدونی چیه من خیلی از شهربازی خوشم میاد تو چی؟
ایومی: اه.. اااهههه. ا.. اره م.. منم د. دوسش دارم
سوکونا: هعی راحت باش لازم به انقدر رسمی بودن نیست عزیزم
ایومی سرخ شده بود برای اینکه سوکونا بهش گفت «عزیزم»
ایومی : سوکونا...
سوکونا: چیه؟
ایومی: تاحالا عاشق دختری شدی؟
سوکونا: این چه سوالیه ولی اگر بخوام جوابتو بدم شاید یه نفری که پایه کرم ریزی های یوجیه ولی خب اولین باره که منو میبینه و دوست یوجی هم هست
ایومی کمی سرخ شد و پرسید
ایومی: میتونم بپرسم.. او.. اون کیه؟
سوکونا: هوم؟.... شاید خودت بفهمی یا دیر یا زود!!!!
برای پارت بعد ۲۰ 👍بیبیام اریگاتوووووو^^
متن:ساعت ۸ قرار شد بریم شهربازی وقتی با نوبارا رسیدم خونه ی من نوبارا دوباره سوال پیچم کرد
نوبارا: خب از کی خوشت اومده بود دختر که اونجور تو بستنی فروشی لبو شدی؟؟؟
ایومی: ه.. هیشکی!!!
نوبارا : تو گفتی ماهم باور کردیم بگو دیگه.....
ایومی: ...
نوبارا: ببین اگه نگی طوری....
ایومی: سسوووکووناااا!!!
نوبارا خوشکش زد سرجاشو و ناگهانی یه خنده ی بلند سر داد ولی ایومی اصلا شوخی نداشت ولی نوبارا سناریو میچید برای ایومی و ایومی هم قیافه ی قهر کیوتی گرفت ساعت بلاخره ۸ شد و نوبارا با ایومی از خونه ی ایومی حرکت کردن شهربازی ولی ایومی دید که سوکونا و گوجو سنسه اونجا منتظر شونن که مگومی هم اومد.....
گوجو: تعجب کردین به هرحال گفتم ایندفعه سوکوناهم خوش بگذرونه ولی منظورم از خوشگذرونی خراب کردن شهربازی و ازار دیگران نیست سوکوناااا!!!
سوکونا:هوم...... ااااا هههه باشه
همگی دور هم جمع شدیم و رفتین چرخوفلک تو و سوکونا توی یه کاوین نشستین و گوجو و مگومی و هم باهم نوبارا هم تنها بود پس با گوجو و مگومی رفت.
جو سنگینی بین تو و سوکونا بود سوکونا کنارت نشسته بود که سر صحبت با تو رو باز کرد
سوکونا: میدونی چیه من خیلی از شهربازی خوشم میاد تو چی؟
ایومی: اه.. اااهههه. ا.. اره م.. منم د. دوسش دارم
سوکونا: هعی راحت باش لازم به انقدر رسمی بودن نیست عزیزم
ایومی سرخ شده بود برای اینکه سوکونا بهش گفت «عزیزم»
ایومی : سوکونا...
سوکونا: چیه؟
ایومی: تاحالا عاشق دختری شدی؟
سوکونا: این چه سوالیه ولی اگر بخوام جوابتو بدم شاید یه نفری که پایه کرم ریزی های یوجیه ولی خب اولین باره که منو میبینه و دوست یوجی هم هست
ایومی کمی سرخ شد و پرسید
ایومی: میتونم بپرسم.. او.. اون کیه؟
سوکونا: هوم؟.... شاید خودت بفهمی یا دیر یا زود!!!!
برای پارت بعد ۲۰ 👍بیبیام اریگاتوووووو^^
۹.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.