یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم،
یک روز آرزو کردم زودتر بزرگ شوم،
که کفش هایم پاشنه های بلند داشته باشد،
و دیگر جوراب های سفید تور دار و
جوراب شلواری های عروسکی نپوشم.
دلم میخواست بزرگ شوم
تا دستم به کابینت های بالای آشپزخانه برسد،
بتوانم غذا درست کنم،
و وقتی از خیابان رد میشوم مادرم دستم را نگیرد،
فکر میکردم بزرگ میشوم
و دنیا سرزمین کوچکی است
پر از شادی و من موهایم را به باد میدهم،
رژ لب ها مادرم را می زنم و عشق را تجربه میکنم.
همان عشقی که بین صفحات رمان ها میچرخد،
حالا من بزرگ شده ام تعدادی کفش پاشنه بلند دارم
هنوز دستم به کابینت های بالا آشپزخانه
کما بیش نمیرسد.
اما یک اجاق گاز برای خودم دارم.
حالا من دست مادرم را میگیرم و از خیابان رد میکنم
موهایم را به هر رنگی در می آورم
و اشک هایم را به باد میدهم.
عشق را تجربه کرده ام
همانطور که خیانت، دروغ و زخم هارا تجربه کرده ام،
حالا میدانم دنیا سرزمینی بی انتهاییست،
پراز آدم های عجیب
و بزرگ شدن بدترین آرزوی من بود
که بر خلاف تمام آرزوهایم بدستش آوردم...
که کفش هایم پاشنه های بلند داشته باشد،
و دیگر جوراب های سفید تور دار و
جوراب شلواری های عروسکی نپوشم.
دلم میخواست بزرگ شوم
تا دستم به کابینت های بالای آشپزخانه برسد،
بتوانم غذا درست کنم،
و وقتی از خیابان رد میشوم مادرم دستم را نگیرد،
فکر میکردم بزرگ میشوم
و دنیا سرزمین کوچکی است
پر از شادی و من موهایم را به باد میدهم،
رژ لب ها مادرم را می زنم و عشق را تجربه میکنم.
همان عشقی که بین صفحات رمان ها میچرخد،
حالا من بزرگ شده ام تعدادی کفش پاشنه بلند دارم
هنوز دستم به کابینت های بالا آشپزخانه
کما بیش نمیرسد.
اما یک اجاق گاز برای خودم دارم.
حالا من دست مادرم را میگیرم و از خیابان رد میکنم
موهایم را به هر رنگی در می آورم
و اشک هایم را به باد میدهم.
عشق را تجربه کرده ام
همانطور که خیانت، دروغ و زخم هارا تجربه کرده ام،
حالا میدانم دنیا سرزمینی بی انتهاییست،
پراز آدم های عجیب
و بزرگ شدن بدترین آرزوی من بود
که بر خلاف تمام آرزوهایم بدستش آوردم...
۸۸.۴k
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.