دستمو گرفت و گفت بیا رو مبل بشین

دستمو گرفت و گفت بیا رو مبل بشین
+:باشه
×:ا.ت لطفا این کارو نکن ببین(قلبشو با دستش نشون داد)ببین این قلبه الان فقط واسه تو میتپه..امیدوارم خودت بدونی تهیونگ اصلا به تو اهمیت نمیده...میدونی من عاشقت شدم و دوست دارمو خواهم داشت...تو نمیتونی این عشقو زیر پات بزاری چرا نمیفهمهمی من دوست دارم هان؟؟(با صدای بلند و بغض)
اینو ک گفت اشک از چشام جری شد چشامو بستمو دیگه سکوتی بر قرار شد..
+:جواب تهیونگ چی بدم هان؟؟من نمیگم دوست ندارم میگم چیکار کنم؟؟؟انگار که خودم نمیدونم تهیونگ چجوریه...من..منم خوب دوست دارم چ چیزی بهش بگم هان؟؟
×:من حلش میکنم(با بغض خوشحالی)
الانم اشکاتو پاک کن..
ی دستمال از روی میز برداشت و اشکای ا.تو پاکید
جونگ کوک محکم گرفت بغلش کرد و ا.تم خندید..
دیدگاه ها (۲)

چی بگم...خیلی خشحالم

جونگ کوک منو رسوند خونمون×:ادرس خونتم بلد شدم+:هیییی کار بدی...

نمیدونم شاید عاشق شدم(ببین تو این گیری ویری تو دیگه نهههه)جو...

کپشن این برای پسرا#این‌برای‌پسرا#حتما_بخونید‌ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐ...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط