براتون تک پارتی آوردم از سانزو باید خدا رو شکر کنید که از
براتون تک پارتی آوردم از سانزو باید خدا رو شکر کنید که از داداشم میزارم براتون
موضوع: اعتراف ✨🌱🌱
ویو ا.ت
من همیشه توی زندگیم بدبخت بودم توی مدرسه پسرا و دخترای لاشی اذیتم میکند توی خونه هم برادر بزرگم همیشه کتکم میزنه من نمی دونم باید چی کار کنم و بد ترین پسر سانزو هستش همیشه اذیتم میکنه
ا.ت داشت به سمت مدرسه میرفت که چند تا پسر میان که .........چیزش کنن
که سانزو میاد نمی زاره
ا.ت : آفتاب از کجا در آمده
سانزو: خفه شو جای تشکرته
ا.ت : ت رو خوب میشناسم الان میخای خودتت اذیتم کنی
سانزو: هوی حرف میزنی بعد از مدرسه جلوی در بیا کارت دارم راستی اگه فرار کنی و نیای برات بد میشه و. میره
ا.ت : یعنی میخاد چی کارم کنه
ا.ت کل کلاسا به چیزی که سانزو گفته بود فکر کرد
بعد از مدرسه
سانزو : آمدی چرا نمیای فکر کردم در رفتی
ا.ت: مگه می تونیم
سانزو : وایستا کارت دارم
ا.ت : چی میخای
سانزو : تمام مدت داشتم اذیتت میکردم که بهت بفهمونم که دوست دارم ولی تو نفهمیدی مجبور شدم که اینجوری بهت بفهمونم
ا.ت: شوخی جالبی بود الان دو نفر میپرن بیرون و روم آب میپاشن مگه نه
ا.ت میخاست که بره
سانزو دست ا.ت رو میگیره نمی زاره ( نمی دونم چرا خندم میگیره 🤣)
سانزو : من جدیم احمق دوست دارم
ا.ت : چی چی
سانزو : دوست دارم و از این به بعد مال منی
سانزو ا.ت رو کشون کشون به سمت خونشون برد
؟؟؟: هوی ا.ت کدوم گوری بودی هااااا
سانزو : تو کدوم خری هستی
ا.ت: اون اون داداشمه. با لرز
برادر ا.ت: من برادرشم تو کدوم احمقی هستی
سانزو یه مشت آبدار میزنه به برادر ا.ت
سانزو : معلومه که ا.ت رو اذیت میکردی که ازت میترسه یه بار دیگه همچین گوهی بخوری میکشمت مفهومه
برادر ا.ت: چ ....چشم
ا.ت: چ...چی کار کردی
سانزو : از این به بعد مال منی با نیشخند
از اون روز به بعد دیگه کسی جرعت نداشت که دور و بر ا.ت بپلکه ا.ت هم عاشق سانزو شد و باهم بودین کثافتا
چطور بود 😁🌱✨✨✨
من خیلی لطف کردم که از برادرم براتون گذاشتم چطور بود میدونم ریدم 😑
اوکی یه سناریو دیگه میزارم در خواستی برای ران هایتانی داشتیم🌱✨✨🌱
موضوع: اعتراف ✨🌱🌱
ویو ا.ت
من همیشه توی زندگیم بدبخت بودم توی مدرسه پسرا و دخترای لاشی اذیتم میکند توی خونه هم برادر بزرگم همیشه کتکم میزنه من نمی دونم باید چی کار کنم و بد ترین پسر سانزو هستش همیشه اذیتم میکنه
ا.ت داشت به سمت مدرسه میرفت که چند تا پسر میان که .........چیزش کنن
که سانزو میاد نمی زاره
ا.ت : آفتاب از کجا در آمده
سانزو: خفه شو جای تشکرته
ا.ت : ت رو خوب میشناسم الان میخای خودتت اذیتم کنی
سانزو: هوی حرف میزنی بعد از مدرسه جلوی در بیا کارت دارم راستی اگه فرار کنی و نیای برات بد میشه و. میره
ا.ت : یعنی میخاد چی کارم کنه
ا.ت کل کلاسا به چیزی که سانزو گفته بود فکر کرد
بعد از مدرسه
سانزو : آمدی چرا نمیای فکر کردم در رفتی
ا.ت: مگه می تونیم
سانزو : وایستا کارت دارم
ا.ت : چی میخای
سانزو : تمام مدت داشتم اذیتت میکردم که بهت بفهمونم که دوست دارم ولی تو نفهمیدی مجبور شدم که اینجوری بهت بفهمونم
ا.ت: شوخی جالبی بود الان دو نفر میپرن بیرون و روم آب میپاشن مگه نه
ا.ت میخاست که بره
سانزو دست ا.ت رو میگیره نمی زاره ( نمی دونم چرا خندم میگیره 🤣)
سانزو : من جدیم احمق دوست دارم
ا.ت : چی چی
سانزو : دوست دارم و از این به بعد مال منی
سانزو ا.ت رو کشون کشون به سمت خونشون برد
؟؟؟: هوی ا.ت کدوم گوری بودی هااااا
سانزو : تو کدوم خری هستی
ا.ت: اون اون داداشمه. با لرز
برادر ا.ت: من برادرشم تو کدوم احمقی هستی
سانزو یه مشت آبدار میزنه به برادر ا.ت
سانزو : معلومه که ا.ت رو اذیت میکردی که ازت میترسه یه بار دیگه همچین گوهی بخوری میکشمت مفهومه
برادر ا.ت: چ ....چشم
ا.ت: چ...چی کار کردی
سانزو : از این به بعد مال منی با نیشخند
از اون روز به بعد دیگه کسی جرعت نداشت که دور و بر ا.ت بپلکه ا.ت هم عاشق سانزو شد و باهم بودین کثافتا
چطور بود 😁🌱✨✨✨
من خیلی لطف کردم که از برادرم براتون گذاشتم چطور بود میدونم ریدم 😑
اوکی یه سناریو دیگه میزارم در خواستی برای ران هایتانی داشتیم🌱✨✨🌱
۲۳.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.