زندگ رقص نجیب است

زندگے رقص نجیبے است
ڪہ از چشمه‌ے بودن، جاریست...

رقص یڪ شاپرڪِ بازیگوش
لاے یڪ دستہ گل رُز معطر در باغ...
رقص یڪ نغمه‌ے آرام اذان…
ڪہ شبے باد میان من و این
قبلہ پراڪنده ڪند ...

رقص ڪرمے شب تاب ،
ڪہ شبیہ تپش خورشید است ...
زندگی شعر نجیبے ست
ڪہ در دفـتــــــر انــــــدیشه‌ے این
گُنبد دَوّار پُر از قافیہ است ...

چہ ڪسے گفت
"خــــــــــدا" شاعـــــــر نیست...
دیدگاه ها (۵)

پیرزنی دو کوزه ی آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی ب...

میگویند : مرغیست به نام « آمـیــن » !مرغی آسمانی ؛در بلندتری...

شبی در کوچه ی غربت قیامت را بپا کردم نشستم زیر دیواری به یاد...

شبی در کوچه ی غربت قیامت را بپا کردم نشستم زیر دیواری به یاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط