قهرمان های من
P:16
رفتم توی اتاق خونش قشنگ بود اتاقم هم قشنگ بود
سفید بود ، رفتم لباسام رو عوض کردم ، میخواستم برم پیش یونگی ک فوضولیم گل کرد و رفتم توی اتاق یونگی
+وای چ قشنگه
×اوم قطعا
برگشتم سمتش
+عااا چیزه من ببخشید اوپا
شوگا داشت نزدیکم میشد همینطور رفتم عقب تا خوردم ب شیشه پنجره دوتا دستاش رو گزاشت کنارم و گف
×ات دیگه برای این چیزای مسخره معذرت نخواه هر وقت خواستی بیا اینجا جرم ک نکردی
لبخند زدم
+اوم باشه🙂
رفتم جلو و لپشو بوس کردم
+اوپا خیلی دوست دارم
و بغلش کردم، یونگی هم متقابلا بقلم کرد
×منم همینطور موش کوچولوم حالا بیا بریم نهار بخو....
داش حرف میزد ک نگا افتاد ی لباسم
×فک نمیکنی همچین لباسی تو ی خونه با ی پسر تنها کار دستت بده
+نچ چون من ب اوپا اعتماد دارم
×اوهوم افرین کوچولوم
و دوتای رفتیم پایین تا نهار بخوریم
+هولاااا اخجوننن دوکبوکی🥺🥺مرسی اوپا عاشقتم
×خعچ میکنم موشموشک من
و شروع کردیم ب خوردن نهار ، بلاخره بارون شرو ب باریدن کرد
اخیش هنوز رعد و برق نمیزد چون من فوبیا داشتم
۵ ساعت بعد .....
ساعت ۵ عصر بود و هنوز بارون میومد ولی خیلی تند بود و منو شوگا توی حال رو کاناپه سرمون توی گوشی بود
+یونگیا
×جان
+بیا فیلم ببینیم
×باشه
شوگا اومد یدونه فیلم گزاشت ، داشتیم فیلم میدیدم ک یهو..........
رفتم توی اتاق خونش قشنگ بود اتاقم هم قشنگ بود
سفید بود ، رفتم لباسام رو عوض کردم ، میخواستم برم پیش یونگی ک فوضولیم گل کرد و رفتم توی اتاق یونگی
+وای چ قشنگه
×اوم قطعا
برگشتم سمتش
+عااا چیزه من ببخشید اوپا
شوگا داشت نزدیکم میشد همینطور رفتم عقب تا خوردم ب شیشه پنجره دوتا دستاش رو گزاشت کنارم و گف
×ات دیگه برای این چیزای مسخره معذرت نخواه هر وقت خواستی بیا اینجا جرم ک نکردی
لبخند زدم
+اوم باشه🙂
رفتم جلو و لپشو بوس کردم
+اوپا خیلی دوست دارم
و بغلش کردم، یونگی هم متقابلا بقلم کرد
×منم همینطور موش کوچولوم حالا بیا بریم نهار بخو....
داش حرف میزد ک نگا افتاد ی لباسم
×فک نمیکنی همچین لباسی تو ی خونه با ی پسر تنها کار دستت بده
+نچ چون من ب اوپا اعتماد دارم
×اوهوم افرین کوچولوم
و دوتای رفتیم پایین تا نهار بخوریم
+هولاااا اخجوننن دوکبوکی🥺🥺مرسی اوپا عاشقتم
×خعچ میکنم موشموشک من
و شروع کردیم ب خوردن نهار ، بلاخره بارون شرو ب باریدن کرد
اخیش هنوز رعد و برق نمیزد چون من فوبیا داشتم
۵ ساعت بعد .....
ساعت ۵ عصر بود و هنوز بارون میومد ولی خیلی تند بود و منو شوگا توی حال رو کاناپه سرمون توی گوشی بود
+یونگیا
×جان
+بیا فیلم ببینیم
×باشه
شوگا اومد یدونه فیلم گزاشت ، داشتیم فیلم میدیدم ک یهو..........
- ۸.۵k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط