رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ترانه
#پارت_۱۰۱
پارت باحالمون 😊😍
_چخبرا؟
رامین: سلامتیت؛ دسپختت محشر دستت درد نکنه ،ماهورم میبرم!
_نوش جان،خدافظی
رامین:خدانگهدار
اومدم توهال و باماهورم خدافظی کردم هردوشون رفتن بیرون!
هووف تنهایی اصا خوش نمیگذره
خبب یکم تمیزکاری!
خونه رو ابو جارو کردم و تاتموم شد شب شده بود غذاپختم و میزوچیدم ساعت 10شد ماهور نیومده بود هنو نیمخاسم زنگ بزنم بگه اینو باش!
تا ساعت12بیدار موندم ک دیدم خبری نیس غذارو جمع کردم سرموگذاشتم رومیز نفهمیدم کی خوابم برد!
با حس اینکه کسی صدام کرد میخواستم بلند شم که یهویی دیدم توبغل ماهورم چشامو بستموخودمو زدم ب خواب،بردم تواتاقم
منوگذاش رو تخت وپتو رو روم کشید ک چشاموبازکردم
_کجابودی؟!
جوری ک بش برخورده باشه جوابمو داد!+لزومی نمی بینم حساب پس بدم!
اخم کردم منوبگو چقد منتظرش بودم_شب بخیر گاومیش!
بزور جلو خودشو گرف چیزی نگه
+شب خوش
خب فردانشونت میدم!
چشامو بستمو به خاب رفتم...
ساعت 8 بیدارشدم یه نگا ب خدم کردم خب ی شلوارکو ی تاپ خوبه!صبونه رو حاضرکردم داد زدم _ماهووووووووور
انقد داد زدم که سراسیمه اومد پایین!
منو ک بیخیال دید بیخیالی گف
+چیشده!
_صبونه!
با چشای گرد شده دوید سمتم منم راهی جزحیاط ندیدم!
دویدم توحیاط اونم دنبالم میومد رفتم پشت خونه نزدیک استخر بودم که بهم رسید خواست دستموبگیره که تعادلمو از دست دادمو افتادم تو استخربا ارامش بهم نگامیکردو میخندید! بچه پررو چ جذابم میخنده یهویی یادم اومد منکه اصا شنابلد نیسم! ترسیده بیشتر دستوپا زدم که ماهورگف چیه؟!
شروع کردم ب غرغر: مرتیکه بیشعور من شنا بلدنیسم الان میمیرم وای مردم بدبخ شدم خونم گردن توعه الهی بیوفتی تواب غرق شی الهی ماشینت بره تو دره کلاتصادف کنی ماشینت پرت شه اتیش بگیری جزغاله شی! الهی از اسمون سنگ ب غرغرام ادامه میدادم ک حس کردم یکم اب رف تودهنم...
میخاسم دهنمو بازکنم چیزی بگم ک ماهور پرید تو آب و بغلم کرد
بردم دم استخر اومدیم بیرون مث موش آب کشیده بش نگاکردمو زدم زیرخنده خیلی باحال بود
+خدایا ببین من ازدست این چی میکشم!
_برو لباساتوعوض کن هنوزاولشه!
خودمم رفتم تواتاقو لباسمو بایه مانتوآجری عوض کردم ی ارایش ملیحم کردم رفتم پایین شروع به خوردن کردم، خداییش آب سرد بودخابم پرید!
ماهور نشست سرمیز
_بخور امروز صبونه خوردن کارخوبیه!
یکی دو لقمه خوردو قهوه شو برداشت همزمان که شکلات داغمومیخوردم شکلاتای همیشگیو گرفتم جلوش!
+اینا مال سرِکار بود!
_یه چیز شیرین سرصبح خیلی مفیده!
شکلاتو ازم گرفتو بلند شد
+خب هنو میخوای بخوری؟!
_ نه بریم!
بلندشدموسریع جمع وجور کردم به تیپم نگا کرد عه همون لباسی که من انتخاب کردم ...
چطوره ؟!
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #love #عاشقانه #عشق #تنهایی
پارت باحالمون 😊😍
_چخبرا؟
رامین: سلامتیت؛ دسپختت محشر دستت درد نکنه ،ماهورم میبرم!
_نوش جان،خدافظی
رامین:خدانگهدار
اومدم توهال و باماهورم خدافظی کردم هردوشون رفتن بیرون!
هووف تنهایی اصا خوش نمیگذره
خبب یکم تمیزکاری!
خونه رو ابو جارو کردم و تاتموم شد شب شده بود غذاپختم و میزوچیدم ساعت 10شد ماهور نیومده بود هنو نیمخاسم زنگ بزنم بگه اینو باش!
تا ساعت12بیدار موندم ک دیدم خبری نیس غذارو جمع کردم سرموگذاشتم رومیز نفهمیدم کی خوابم برد!
با حس اینکه کسی صدام کرد میخواستم بلند شم که یهویی دیدم توبغل ماهورم چشامو بستموخودمو زدم ب خواب،بردم تواتاقم
منوگذاش رو تخت وپتو رو روم کشید ک چشاموبازکردم
_کجابودی؟!
جوری ک بش برخورده باشه جوابمو داد!+لزومی نمی بینم حساب پس بدم!
اخم کردم منوبگو چقد منتظرش بودم_شب بخیر گاومیش!
بزور جلو خودشو گرف چیزی نگه
+شب خوش
خب فردانشونت میدم!
چشامو بستمو به خاب رفتم...
ساعت 8 بیدارشدم یه نگا ب خدم کردم خب ی شلوارکو ی تاپ خوبه!صبونه رو حاضرکردم داد زدم _ماهووووووووور
انقد داد زدم که سراسیمه اومد پایین!
منو ک بیخیال دید بیخیالی گف
+چیشده!
_صبونه!
با چشای گرد شده دوید سمتم منم راهی جزحیاط ندیدم!
دویدم توحیاط اونم دنبالم میومد رفتم پشت خونه نزدیک استخر بودم که بهم رسید خواست دستموبگیره که تعادلمو از دست دادمو افتادم تو استخربا ارامش بهم نگامیکردو میخندید! بچه پررو چ جذابم میخنده یهویی یادم اومد منکه اصا شنابلد نیسم! ترسیده بیشتر دستوپا زدم که ماهورگف چیه؟!
شروع کردم ب غرغر: مرتیکه بیشعور من شنا بلدنیسم الان میمیرم وای مردم بدبخ شدم خونم گردن توعه الهی بیوفتی تواب غرق شی الهی ماشینت بره تو دره کلاتصادف کنی ماشینت پرت شه اتیش بگیری جزغاله شی! الهی از اسمون سنگ ب غرغرام ادامه میدادم ک حس کردم یکم اب رف تودهنم...
میخاسم دهنمو بازکنم چیزی بگم ک ماهور پرید تو آب و بغلم کرد
بردم دم استخر اومدیم بیرون مث موش آب کشیده بش نگاکردمو زدم زیرخنده خیلی باحال بود
+خدایا ببین من ازدست این چی میکشم!
_برو لباساتوعوض کن هنوزاولشه!
خودمم رفتم تواتاقو لباسمو بایه مانتوآجری عوض کردم ی ارایش ملیحم کردم رفتم پایین شروع به خوردن کردم، خداییش آب سرد بودخابم پرید!
ماهور نشست سرمیز
_بخور امروز صبونه خوردن کارخوبیه!
یکی دو لقمه خوردو قهوه شو برداشت همزمان که شکلات داغمومیخوردم شکلاتای همیشگیو گرفتم جلوش!
+اینا مال سرِکار بود!
_یه چیز شیرین سرصبح خیلی مفیده!
شکلاتو ازم گرفتو بلند شد
+خب هنو میخوای بخوری؟!
_ نه بریم!
بلندشدموسریع جمع وجور کردم به تیپم نگا کرد عه همون لباسی که من انتخاب کردم ...
چطوره ؟!
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #love #عاشقانه #عشق #تنهایی
۸.۳k
۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.