رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت ماهور
#پارت_۱۰۲
پارن قشنگمون😍
شلوار طوسیه پیرهن سرمه ای! چقدبهش میاد!
کیفموبراشتم وزدیم بیرون
+خب؟! باز چجوری میخوای بدبختمون کنی؟!
_برناممو لو نمیدم اول میگردیم!
یکم مغازه هارو زیرورو کردیم یه چیزاییم خریدیم یه تاپ و دامنو دید میزدم عه ملیس چقد دوس داشت!
به ماهورگفتم ابی تیرشو واس ملیس خرید یه دست مشکی م خرید!
_حالاچرا دوتا؟!
+مشکی بیشتر بهت میاد!
بادهن باز نگاش کردم وخندیدم واسه من؟! هعی اینم ی چیزیش میشه ها!
خریدارو گذاشتیم توماشین چشمم خورد به بستنی فروشی! البته بیشتر دلم شیرموز میخاس! باذووق بچگونه نگا میکردم ! ماهور خندید +چیه؟! چرا اینجوری نگام میکنی؟!
هلش دادم _برو با کی تورو نگاکرد بریم یچی بزنیم!
مث بچه هادستشو میکشیدم اونم درکمال تعجب مخالفتی نکرد!
یه پسره اومد بپرسه چی میخوریم هنوحرفش تموم نشده گفتم
_شیرموز!
رو به ماهور گف وشما؟!
+منم همون
پسره رفت
+میذاشتیحرف ازدهنش دربیاد خو!
_هیس ارامشمو بهم نزن!
زدیم زیرخنده
+فک کردم الان میگی بستنی! تواین هوا!
_هنو زمستون نشده هواعم واسه هرچیزی عالیه!
شیرموزو که خوردیم واقن سردم شد! صبم ک استخر ی کوچولولرزیدم!
ماهور باخطو نشون +تو فقط سرمابخور!
داشتیم براخودمون میرفتیم یه گروهی گوشه خیابون اجرا داشتن خیلی قشنگ بود ماهورو بازکشیدم دنبال خودم و وایسادیم پیششون.
بازم همون اهنگ!
ساز دلم کوکه برات
لک زده دل واسه صدات
یکی باش واسه کسی که یکیه برات
به سینه سنگتو زدم
به جونت میخورم قسم
نمیذارم یه تارم از موهات بشه کم
عاشق نشدی بدونی چیه عشق
یه حال عجیب و غریبیه عشق
عاشق نشدی وابسته بشی
از عالم و آدما دست بکشی
عاشق نشدی بدونی چیه عشق
یه حال عجیب و غریبیه عشق
عاشق نشدی وابسته بشی
از عالم و ادما دست بکشی...
هنودست ماهورو گرفته بودم!
برگشتیم بریم که یه پسره جلومونو گرفت! دوتا عکس داد دستم!
عه ازمنو ماهور عکس گرفته بود
باذووق کیفموباز کردم و بعددادن پول تشکر کردم عکسارو گذاشتم تو کیفم
+ترانه!
_بله؟!
+چندمه؟!
_17
+بیستم تولد رامینه!
گرچه دلم میخواست یه مهمونی چیزی برم اما با یاداوری بچه هاو رهاگفتم
_خوبه! خوش بگذره
+بنظرت عینک و ساعت خوبه براش!؟
_اره قشنگه! تو بعتر میدونی چی دوسداره
+عشق عینک!
_اوکیه پ
رفتیم یه مغازه شیک و ماهور کادوی رامینو خرید چقد سلیقه بخرج داد!
اخرش یچی انتخاب کرد
_ساعت چن شد؟
+ 13 ، بریم ناهار!
_بریم
میخواستیم بشینیم تو ماشین ک با صدای آشنای کسی برگشتیم!
واای عجب شانس گهی همون خاله ماهور که بش گفتم من نامزدشم!
خاله : سلام بچه ها! حسابی خوش میگذونیدا!
ماهورم سلام داد _سلام چه تصادف قشنگی!...
چطور بود!؟
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #خاصترین #love #تکست_خاص #عاشقانه #عشق #تنهایی
پارن قشنگمون😍
شلوار طوسیه پیرهن سرمه ای! چقدبهش میاد!
کیفموبراشتم وزدیم بیرون
+خب؟! باز چجوری میخوای بدبختمون کنی؟!
_برناممو لو نمیدم اول میگردیم!
یکم مغازه هارو زیرورو کردیم یه چیزاییم خریدیم یه تاپ و دامنو دید میزدم عه ملیس چقد دوس داشت!
به ماهورگفتم ابی تیرشو واس ملیس خرید یه دست مشکی م خرید!
_حالاچرا دوتا؟!
+مشکی بیشتر بهت میاد!
بادهن باز نگاش کردم وخندیدم واسه من؟! هعی اینم ی چیزیش میشه ها!
خریدارو گذاشتیم توماشین چشمم خورد به بستنی فروشی! البته بیشتر دلم شیرموز میخاس! باذووق بچگونه نگا میکردم ! ماهور خندید +چیه؟! چرا اینجوری نگام میکنی؟!
هلش دادم _برو با کی تورو نگاکرد بریم یچی بزنیم!
مث بچه هادستشو میکشیدم اونم درکمال تعجب مخالفتی نکرد!
یه پسره اومد بپرسه چی میخوریم هنوحرفش تموم نشده گفتم
_شیرموز!
رو به ماهور گف وشما؟!
+منم همون
پسره رفت
+میذاشتیحرف ازدهنش دربیاد خو!
_هیس ارامشمو بهم نزن!
زدیم زیرخنده
+فک کردم الان میگی بستنی! تواین هوا!
_هنو زمستون نشده هواعم واسه هرچیزی عالیه!
شیرموزو که خوردیم واقن سردم شد! صبم ک استخر ی کوچولولرزیدم!
ماهور باخطو نشون +تو فقط سرمابخور!
داشتیم براخودمون میرفتیم یه گروهی گوشه خیابون اجرا داشتن خیلی قشنگ بود ماهورو بازکشیدم دنبال خودم و وایسادیم پیششون.
بازم همون اهنگ!
ساز دلم کوکه برات
لک زده دل واسه صدات
یکی باش واسه کسی که یکیه برات
به سینه سنگتو زدم
به جونت میخورم قسم
نمیذارم یه تارم از موهات بشه کم
عاشق نشدی بدونی چیه عشق
یه حال عجیب و غریبیه عشق
عاشق نشدی وابسته بشی
از عالم و آدما دست بکشی
عاشق نشدی بدونی چیه عشق
یه حال عجیب و غریبیه عشق
عاشق نشدی وابسته بشی
از عالم و ادما دست بکشی...
هنودست ماهورو گرفته بودم!
برگشتیم بریم که یه پسره جلومونو گرفت! دوتا عکس داد دستم!
عه ازمنو ماهور عکس گرفته بود
باذووق کیفموباز کردم و بعددادن پول تشکر کردم عکسارو گذاشتم تو کیفم
+ترانه!
_بله؟!
+چندمه؟!
_17
+بیستم تولد رامینه!
گرچه دلم میخواست یه مهمونی چیزی برم اما با یاداوری بچه هاو رهاگفتم
_خوبه! خوش بگذره
+بنظرت عینک و ساعت خوبه براش!؟
_اره قشنگه! تو بعتر میدونی چی دوسداره
+عشق عینک!
_اوکیه پ
رفتیم یه مغازه شیک و ماهور کادوی رامینو خرید چقد سلیقه بخرج داد!
اخرش یچی انتخاب کرد
_ساعت چن شد؟
+ 13 ، بریم ناهار!
_بریم
میخواستیم بشینیم تو ماشین ک با صدای آشنای کسی برگشتیم!
واای عجب شانس گهی همون خاله ماهور که بش گفتم من نامزدشم!
خاله : سلام بچه ها! حسابی خوش میگذونیدا!
ماهورم سلام داد _سلام چه تصادف قشنگی!...
چطور بود!؟
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #خاصترین #love #تکست_خاص #عاشقانه #عشق #تنهایی
۷.۱k
۱۸ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.