عشقی نا معلوم

عشقی نا معلوم
ف اول پارت 2(آماده اید؟!)
از زبان ناين
امی : اخخخ چه مرگته اسکل!؟
من یهو بازم دلم شکست و رفتم عقب
امی : اهای کری ؟! پام زخمی شده حواست به راه رفتنت باشه چش چپلی!
دلم بیشتر شکست
من : ببخشید:...(
سونیک دوید سمت امی و کمک کرد تا امی پاشه
سونیک:حالت خوبه امی؟!
امی: خوبم
منم دویدم و رفتم
امی: کجا میری؟!
اهمیت ندادم و رفتم سمت خونه
سونیک: ببخشید امی باید برم
سونیک: ناین!
بعد سونیک رفت به دنبال من
سونیک منو پیدا کرد و دستمو گرفت
من دارم گریه میکنم
سونیک منو بقل کرد
سونیک: چیشده رفیق؟!
من: هیچی
سونیک: نه انگار چیزی دلت رو گرفته چی شده نکنه؟!(یهو شیطون شد)
سونیک: عاشق شدی؟!!!
من : اااره
سونیک: فک کنم عاشق امی شدی نه؟!
من : اره
سونیک چیزی نگفت ولی هنوز داشت بقلم میکرد
من : میشه ولم کنی؟
سونیک: البته بای
من: بای
بعدد رفتم
سونیک هم رفت دوباره پیش امی
امی: الان چه گوهی خوردی؟!
سونیک: هیچی.
امی: منو ببر بیمارستان نا سلامتی زخمیم
سونیک امی رو بقل کرد
سونیک: بیا
بعد سونیک امی رو برد بیمارستان تا امی رو خوب کنن
منم رفتم تو خونه
بعد یکی در زد
من: کیه
در رو باز کردم دیدم کریمه!
کریم: سلام آقای ناین.^.
من: سلام
کریم منو بقل کرد
کریم: خوبی؟!
من یکم سرخ شدم
من: خوبم
کریم دستمو گرفت و باهم رفتیم تو سالن
بعد اون منو ول کرد و روی یه مبل نشست
کریم: چه خونه ی با سفایی♡
من: نظر لطفته
کریم: راست میگم دل نشینع♡♤
من رفتم کنار کریم نشتم
من: چه خبر
کریم: سلامتی!♡
کریم منو از همون جا از یه طرفم بقل کرد
من تا منو کریم بقل کرد بازم سرخ شدم
ادامه به زودی
نویسنده: ببخشید که یکم کوتاه شد حالا چطور شده؟!