فیک ازدواج اجباری

فیک ازدواج اجباری
پارت ۸
ویو ات
دستامون پر شده بود منم از گشنه گی داشتم میمردم
ات:بسه من دیگه نمیکشم ساعت هشت صبح آمدیم الان ساعته پنجه عصره من دیگه نمیکشم گرسنمههه
شینا:راست میگه نینا بسه
نینا:اما......باشه
ات:بریم وسائل هامونو بزارم داخل ماشین بعد بریم رستوران داخل پاساژ
رویایی داخل پاساژ
ویو ات
داشتیم غذا می‌خوردیم که گوشیم زنگ خورد
ات:جونگ کوکه
نینا:جواب بده
ات :باشه ‌‌...الو
کوک:سلام کجایی نینا شینا پیشتن
ات:سلام آره
کوک:آدرسو بفرست
ات:باشه خدافظ
ات لوکیشن فرستاد
ویو کوک.
حوصلم سر رفته بود ته و جوجه امدن
ته:سلام
جیمین:سلامم
کوک:خوب که آمدید الان زنگ بزنم ات ببینم کجاست
ته:زنگ بزن بگو دخترا هم هستن
بقیشو میدونید
ویو ات
کوک آمد ته و جیمین هم امدن
نینا:سلام
جیمین:سلام
شینا:سلام
ته:های
کوک:خوب چی داشتید می‌گفتید
:میخواییم بریم چین
کوک:چرا
ات:برای تحصیل
کوک:باشه بلند شد رفت
ته جیمین:ما رفتیم بای
ات:اون چش شد ولش بریم خونه
رفتن
ات:چمدوناتونو بستید
شینا نینا :بلهه
ات:آماده پرواز هستیددددد
نینا شینا:بلههههه
ات:خوب پرواز ساعت ۹ شبه الان ساعته هشته چیزایی که میخواین جمع کنید بریم
]اسلاید دو چمدون ات اسلاید سوم چمدون نینا شینا اسلاید چهارم چمدون ات و اسلاید پنجم لباس ات وسطیه سمت چپ نینا سمت راست شینا ]
دیدگاه ها (۰)

فیک مدرسه جئون پارت ۹ات:خوب بچه ها بریم فرودگاه رفتنکوک:بچه ...

فیک ازدواج اجباری پارت ۱۲نامجون:اگر یک تار موی ات کم بگه زند...

فیک ازدواج اجباری پارت۱۱ ات:نامی چرا ناراحتی چیزی شده نامجون...

فیک مدرسه جئون پارت ۷اسلاید دو لباس راحتی دخترا شینا:بچها من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط