LOVE AGAIN
LOVE AGAIN
PART 2/14
صبح ا/ت ویو:
از خواب بلند شدم.هنوز تلو تلو راه میرفتم.
اهههه همیشه تو مشروب خوردن زیاده روی میکنم.
پس بچه ها کجان ینی هنوز خوابیدن
ا/ت: یونااااااااااااااااااااااااااا میااااااااااااااااا جینننننننننننن تهیونگگگگگگگگگ یونگیییییییییییی کجاییننننننننن
رفتم اتاقاشون دیدم نیستن.
نگاهی به گوشیم کردم یونا پیام داده بود
یونا: سلام ا/تتتتت ما رفتیم بیرون شب بر میگردیم.
ا/ت: بیرون واسه چی رفتن؟ چرا منو نبردن...........
بهتررررررررررر خونه تنهام هووووووووووووووووو
یه اهنگ باز کردم صداشو تا اخر دادمو رفتم حموم.
از حموم اومدم هی میرقصیدم لباسامو پوشیدمو
نگاهی به خودم انداختم.
ا/ت: پارک ا/ت چقدر جذابی عاحححححح
موهامو سشوار کشیدمو رفتم پایین......دیدم به گوشیم پیام اومد.
یونا: امیدوارم با یونگی بهت خوشبگذره ا/ت
ا/ت : چی منظورش چیه یونگی که خونه نیست؟
نکنه یونگی خونست؟
رفتم اتاقه یونگی دیدم کسی نیست
ا/ت: هوفففف من که میگم یونگی نیست
خواستم برم بیرون که یونگیو دیدم
ا/ت: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
یونگی: یااااااااااااا ا/ت چی شده چرا جیغ میزنی
ا/ت :هیچی من اومده بودم عااااااااااااا یه چیزی ازت بگیرم
یونگی: چی؟
ا/ت: هیچی الان که میبینم نمیخامش ههههه
وایساده بودم که یهو یونگی اومدو منو چسبوند به دیوار ........(استغفرالله... اسمات نمینویسم *_*)
چند ساعت بعد:
بعد از ر*اند چهارم هر دومون خسته شدیمو افتادیم روتخت
یونگی منو گرفت بغلش.
یونگی :بلاخره ماله خودم شدی (با صدای کلفت)
ا/ت: دوست دارم یونگی
یونگی: منم دوست دارم .
(ادمین: خلاصه یه شب با کارایه قشنگه ا/ت و یونگیه گذشت هعییی)
PART 2/14
صبح ا/ت ویو:
از خواب بلند شدم.هنوز تلو تلو راه میرفتم.
اهههه همیشه تو مشروب خوردن زیاده روی میکنم.
پس بچه ها کجان ینی هنوز خوابیدن
ا/ت: یونااااااااااااااااااااااااااا میااااااااااااااااا جینننننننننننن تهیونگگگگگگگگگ یونگیییییییییییی کجاییننننننننن
رفتم اتاقاشون دیدم نیستن.
نگاهی به گوشیم کردم یونا پیام داده بود
یونا: سلام ا/تتتتت ما رفتیم بیرون شب بر میگردیم.
ا/ت: بیرون واسه چی رفتن؟ چرا منو نبردن...........
بهتررررررررررر خونه تنهام هووووووووووووووووو
یه اهنگ باز کردم صداشو تا اخر دادمو رفتم حموم.
از حموم اومدم هی میرقصیدم لباسامو پوشیدمو
نگاهی به خودم انداختم.
ا/ت: پارک ا/ت چقدر جذابی عاحححححح
موهامو سشوار کشیدمو رفتم پایین......دیدم به گوشیم پیام اومد.
یونا: امیدوارم با یونگی بهت خوشبگذره ا/ت
ا/ت : چی منظورش چیه یونگی که خونه نیست؟
نکنه یونگی خونست؟
رفتم اتاقه یونگی دیدم کسی نیست
ا/ت: هوفففف من که میگم یونگی نیست
خواستم برم بیرون که یونگیو دیدم
ا/ت: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
یونگی: یااااااااااااا ا/ت چی شده چرا جیغ میزنی
ا/ت :هیچی من اومده بودم عااااااااااااا یه چیزی ازت بگیرم
یونگی: چی؟
ا/ت: هیچی الان که میبینم نمیخامش ههههه
وایساده بودم که یهو یونگی اومدو منو چسبوند به دیوار ........(استغفرالله... اسمات نمینویسم *_*)
چند ساعت بعد:
بعد از ر*اند چهارم هر دومون خسته شدیمو افتادیم روتخت
یونگی منو گرفت بغلش.
یونگی :بلاخره ماله خودم شدی (با صدای کلفت)
ا/ت: دوست دارم یونگی
یونگی: منم دوست دارم .
(ادمین: خلاصه یه شب با کارایه قشنگه ا/ت و یونگیه گذشت هعییی)
۱۶.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.