پارت۳ (عشق با طمع خون)

از زبان ا/ت
دست و صورتمو شستم و رفتم پیش تهیونگ خواستم چیزی بگم که دستمو گرفت انداختم رومبل بقلش و باز بو کردنشو شروع کرد
تهیونگ:چیزی نمیخوام😌
ا/ت:ب..باشه
تهیونگ:یه سوال دارم
ا/ت:ب..بفرمایید
تهیونگ:ازم میترسی؟
ا/ت:نمیدونم
تهیونگ:چطور
ا/ت:هم میترسم هم نمیترسم
تهیونگ:بیشتر
ا/ت:میترسم
تهیونگ:گفتم بهت نمیکشمت حالا چرا میترسی
ا/ت:از شکلت میترسم
تهیونگ:ولی من میخوام نترسی
ا/ت:چطور
تهیونگ:بام راحت رفتار کن
ا/ت:مگه نگفتی خدمت کارم
تهیونگ:نظرم عوض شد ولی باز نمیزارم بری
ا/ت:پس چه فایده ای دارم برات
تهیونگ:عطر منی،سرگرمیم و از همه مهم تر عروسکمی
صورتشو بهم نزدیک کرد
تهیونگ:هر دختر یه روز پیشم دوون نمیورد ولی تو این روز دومته بکشمت یا نه؟😈
ا/ت:ن...نه!ولم کن!!!
تهیونگ:باید بمیری😈
ا/ت:تروخدا بزار برم😱

دندونای نیشش رو روی گردنم گزاشت کمکم داشتم از ترس قش میکردم که یهو صدا خندشو شنیدم
تهیونگ:هههه🤣واقعا فکر کرد الان میمیره🤣
ا/ت:!!!
تهیونگ:باید صورتتو میدیدی🤣وای خدا این دختر چقدر ترسوعه🤣
ا/ت:اصلا خنده دار نبود💔..اخ قلبم
تهیونگ:راست میگی😌

بعد حرفش سریع سرشو اورد و منو بوسید.از حرکتش شکه شدم تازه داشت اذیت میکرد.بعد چند ثانیه جدا شد
تهیونگ:چطور بود؟
ا/ت:مزه خون میداد
تهیونگ:😅
ا/ت:تو ازم بدت میاد چرا اینکار رو کردی
تهیونگ:چرا بدم میاد
ا/ت:چون اذیت میکنی
تهیونگ:این لذت خودمه
ا/ت:باشه حالا میتونم برم حموم
تهیونگ:چرا
ا/ت:حموم کنم دیگه
تهیونگ:نمیشه بری مگه چی داری
ا/ت:سرم درد میکنه
تهیونگ:بقل کیم ته خوب میشه😌
ا/ت:نخواستم...نه...نکن...😐
منو تو بقلش کشید دیگه وقتی مطمئن شدم نمیکشتم دیگه ازش نمیترسم
همینجوری رو مبل بودیم و به سقف زل زده بودم تهیونگ خواست دوباره مثل دیشب دکمه هامو باز کنه.دستشو گرفتم و با ارومی گفت:دستتو بردار من تو ارامشم و اگرنه بد میشه😑
ا/ت:ولی..
تهیونگ:ول میکنی یا نه؟😑

دستمو برداشتم و دکمه هامو باز کرد و باز سرشو روم گزاشت و بو میکرد.
ا/ت در ذهن:اگه از این بو خلاص نشدم ا/ت نیستم
تهیونگ:اگه کردی دیگه برام بی فایده میشی بعد میکشمت😌
ا/ت:غلط کردم💔
تهیونگ:خوبه حالا خوابم میاد بزار بخوابم😴
ا/ت:تازه بیدار شدی
تهیونگ:😴
ا/ت:😐💔

تهیونگ خوابید ولی من بیدار موندم بعد چند دقیقه در خونه باز شد کی اومد اگه منو تهیونگ رو تو این وضع ببینه.
جونگ کوک:تهیونگ ما اینجاییم

صدا کی بود؟نکنه دوستاشن؟ماماااان به دادم برس الان میان😱
یکم خودمو حرکت دادم
تهیونگ:ا/ت اذیت نکن من خوابم
ا/ت:تهیوووونگ😱
جونگ کوک:پس برا همین خواستی بهم ندیش😅
تهیونگ:هاااا کثافت تو از کی اینجایی؟😐💔
ا/ت:اینجا چندتا خون اشام هست😰

خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لایک و کامنت بدید😁
فالو=فالو
دیدگاه ها (۲۰)

هم کلاسیم فالوشه😁 https://wisgoon.com/bjs_jejs_pba

خوشبختی یعنی:یه رفیق داشته باشی که همیشه پشتت باشهدوست دارم ...

ادامه پارت۲ (عشق با طمع خون)

پارت۲ (عشق با طمع خون)

تکپارتی درخواستی اسمات از ته ته

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط