اهوی من
اهوی من
پارت۱۱
اراد بهم چیزی داد بیهوش شده بودم وقتی بیدار شدم دیدم دست پاهامو به تخت بسته نشسته
اهو:اراد داری چیکاری میکنی دست پامو باز کن (باداد)
اراد:دورت بگردم داد نزن بزار کارمو بکنم بت توضیح میدم
اهو:چی رو اراد چیکارم داری چی میخوای ازم
اراد:خونتو میخوام اهو میدونم باور نمکنی ولی من خونشامم دارم میمیرم خون تو خیلی خوبه اگه بخورم زنده میمونم من ترو دوست دارم نمخوام بلایی سرت بیاد ولی بزار یکم از خونتو بخورم حالم خیلی بده
اهو:چرا چرت پرت میگی ولم کنن ارادد
اراد:دیگ صبرم تموم شده ببخشید نمخوام بیهوشت کنم الکی هم جیغ نزن صداتو کسی نمشنوه
اراد امد نزدیکم لبامو بوسید به طرف گردنم رفت یک گاز بزرگی گرفت خونمو مک زد من بیهوش شدم از درد اونم مشغول خوردن خونم بود
صبح با درد گردنم بلند شدم دیدم گردنمو چسب زده خودشم مثل بچه ها تو بغلم خوابیده،هلش دادم از روی تخت بلند شدم ک فرار کنم ک امدم دروا کنم در بسته شد و کشیده شدم به طرف اتاق بعدشم تو بغل اراد
اراد دستشو دور کمرم گذاشت گفت
اراد:اهو من یک خونشامم قدرت هایی زیادی دارم پس الکی خودتو خسته نکن من میتونم همین الان ترو بخوابونم بلندت کنم بکشمت بچه دارت کنم برای همیشه ترو از ذهن بقیه پاک کنم یا عاشق خودم بکنمت،ولی نمخوام هیچ کدوم از این کارا بکنم میخوام خودت عاشقم بشی خودت بخوای ک بچه داشته باشی ووووو،اهو من عاشقتم تروجان مادرت بهم فرصت بده اگر هم نمخوای برو ولی بدون نمزارم با کسی دیگ باشی تا ابد نفرین تنهایی برات میکنم .................
پارت۱۱
اراد بهم چیزی داد بیهوش شده بودم وقتی بیدار شدم دیدم دست پاهامو به تخت بسته نشسته
اهو:اراد داری چیکاری میکنی دست پامو باز کن (باداد)
اراد:دورت بگردم داد نزن بزار کارمو بکنم بت توضیح میدم
اهو:چی رو اراد چیکارم داری چی میخوای ازم
اراد:خونتو میخوام اهو میدونم باور نمکنی ولی من خونشامم دارم میمیرم خون تو خیلی خوبه اگه بخورم زنده میمونم من ترو دوست دارم نمخوام بلایی سرت بیاد ولی بزار یکم از خونتو بخورم حالم خیلی بده
اهو:چرا چرت پرت میگی ولم کنن ارادد
اراد:دیگ صبرم تموم شده ببخشید نمخوام بیهوشت کنم الکی هم جیغ نزن صداتو کسی نمشنوه
اراد امد نزدیکم لبامو بوسید به طرف گردنم رفت یک گاز بزرگی گرفت خونمو مک زد من بیهوش شدم از درد اونم مشغول خوردن خونم بود
صبح با درد گردنم بلند شدم دیدم گردنمو چسب زده خودشم مثل بچه ها تو بغلم خوابیده،هلش دادم از روی تخت بلند شدم ک فرار کنم ک امدم دروا کنم در بسته شد و کشیده شدم به طرف اتاق بعدشم تو بغل اراد
اراد دستشو دور کمرم گذاشت گفت
اراد:اهو من یک خونشامم قدرت هایی زیادی دارم پس الکی خودتو خسته نکن من میتونم همین الان ترو بخوابونم بلندت کنم بکشمت بچه دارت کنم برای همیشه ترو از ذهن بقیه پاک کنم یا عاشق خودم بکنمت،ولی نمخوام هیچ کدوم از این کارا بکنم میخوام خودت عاشقم بشی خودت بخوای ک بچه داشته باشی ووووو،اهو من عاشقتم تروجان مادرت بهم فرصت بده اگر هم نمخوای برو ولی بدون نمزارم با کسی دیگ باشی تا ابد نفرین تنهایی برات میکنم .................
۴.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.