اهوی من
اهوی من
پارت ۱۲
اهو:اراد چی میگی من گیج شدم
اراد:بهت ک گفتم من ادم معمولی نیستم من داشتم میمیردم لحظه شماری میکردم ک بزرگ بشی نمتونستم تا ۲۰ سالگیت منتظرت بمونم اهو من شاید ادم نباشم ولی قلب ک دارم من دوست دارم ازت محافظت میکنم قول میدم
اهو:یک سوال بپرسم راستشو میگی؟
اراد:هزارتا سوال بپرس دورت بگردم راستشو میگم
اهو:ارسلان تو گم گور کردی؟
اراد:اره من خودم یواشکی امدم خونه عمه ات دیدم ک اقا ترو بغل کرده میبوستت برای همین زود گم گورش کردم نگران نباش ولش کردم دیگ هم اسمشو نیار
اهو:اراد من میترسم
اراد:نترس بیا مثل زن شوهر ها باشیم دیشب هم فراموش کن باشه عشقم
(دست اهو گرفت بوسید)
اهو:اراد حالم بده سرم داره گیج میره
(اهو)
سرم گیج رفت افتادم تو بغل اراد گیج بودم یعنی چی ک خونشامم چرا منتظره من بوده ک بزرگ بشم کلی سوال تو مغزم بود ک داشتم دیوونه میشدم
چشامو وا کردم دیدم روتختم اراد داره بهم خیره شده
اهو:اراد
اراد:جان دلم
اهو:چم شد یک دفعه
اراد:بدنت ضعیف بوده منم دیشب ک خونتو خوردم ضعیف تر شده نگران نباش برات کلی میوه ویتامین گرفتم ک خوب قوی بشی خانم کوچلوم
اهو:قوی بشم ک دوباره خونمو بخوری
اراد با احساس شرمندگی سرشو انداخت پایین
(اهو)
وقتی دیدم اراد خجالت کشید دستشو گرفتم لپشو بوس کردم اونم مات مونده بود ازش فاصله گرفتمو
اهو:اقا اراد حالا منو اوردی اینجا نمخوای یک نهار بهم بدی
اراد:چشم چی میخوری سفارش بدم بیارن
اهو:تاحالا پیتزا نخوردم پیتزا میخوام
اراد:چشم،این دفعه غذا سفارش میدیم دفعه بعد خودت باید غذا درست کنی
اهو:اووو نکنه بجای زن اشپز گرفتی
اراد:نمدونم شاید
نهار اوردن خوردیم رو مبل نشستم ک اراد با یک کاسه تخمه پاستیل شکلات امد
مبل تخت خواب شو بود تخت مبل وا کرد دراز کشید منو کشوند تو بغلش
اراد:خب خوشملم هرسوالی داری بپرس من درخدمتم
پارت ۱۲
اهو:اراد چی میگی من گیج شدم
اراد:بهت ک گفتم من ادم معمولی نیستم من داشتم میمیردم لحظه شماری میکردم ک بزرگ بشی نمتونستم تا ۲۰ سالگیت منتظرت بمونم اهو من شاید ادم نباشم ولی قلب ک دارم من دوست دارم ازت محافظت میکنم قول میدم
اهو:یک سوال بپرسم راستشو میگی؟
اراد:هزارتا سوال بپرس دورت بگردم راستشو میگم
اهو:ارسلان تو گم گور کردی؟
اراد:اره من خودم یواشکی امدم خونه عمه ات دیدم ک اقا ترو بغل کرده میبوستت برای همین زود گم گورش کردم نگران نباش ولش کردم دیگ هم اسمشو نیار
اهو:اراد من میترسم
اراد:نترس بیا مثل زن شوهر ها باشیم دیشب هم فراموش کن باشه عشقم
(دست اهو گرفت بوسید)
اهو:اراد حالم بده سرم داره گیج میره
(اهو)
سرم گیج رفت افتادم تو بغل اراد گیج بودم یعنی چی ک خونشامم چرا منتظره من بوده ک بزرگ بشم کلی سوال تو مغزم بود ک داشتم دیوونه میشدم
چشامو وا کردم دیدم روتختم اراد داره بهم خیره شده
اهو:اراد
اراد:جان دلم
اهو:چم شد یک دفعه
اراد:بدنت ضعیف بوده منم دیشب ک خونتو خوردم ضعیف تر شده نگران نباش برات کلی میوه ویتامین گرفتم ک خوب قوی بشی خانم کوچلوم
اهو:قوی بشم ک دوباره خونمو بخوری
اراد با احساس شرمندگی سرشو انداخت پایین
(اهو)
وقتی دیدم اراد خجالت کشید دستشو گرفتم لپشو بوس کردم اونم مات مونده بود ازش فاصله گرفتمو
اهو:اقا اراد حالا منو اوردی اینجا نمخوای یک نهار بهم بدی
اراد:چشم چی میخوری سفارش بدم بیارن
اهو:تاحالا پیتزا نخوردم پیتزا میخوام
اراد:چشم،این دفعه غذا سفارش میدیم دفعه بعد خودت باید غذا درست کنی
اهو:اووو نکنه بجای زن اشپز گرفتی
اراد:نمدونم شاید
نهار اوردن خوردیم رو مبل نشستم ک اراد با یک کاسه تخمه پاستیل شکلات امد
مبل تخت خواب شو بود تخت مبل وا کرد دراز کشید منو کشوند تو بغلش
اراد:خب خوشملم هرسوالی داری بپرس من درخدمتم
۵.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.