من عاشق یک مافیا شدم
#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#part_7
من اصلا توجهی به کارام نداشتم فقط میخواستم زود تموم بشه ی استرس خاصی داشتم
رفتم آرایش کردم لباسی که جونگکوک برام انتخاب کرده بوده رو پوشیدم
رفتم بیرون از اتاق
جونگکوک: اوو بیبی خیلی زیبا شدی
ا/ت: ممنون جونگکوک
جونگکوک: بریم
ا/ت:....
جونگکوک دستم رو گرفت از پله ها رفتیم پایین سوار ماشین شدیم بادیگارد های جونگکوک هم پشت سرمون اومدن التبه من با ی ماشین جدا رفتم تا کای اگه اونجا بود شک نکنه
رسیدیم بادیگارد در ماشین رو برام باز کرد
من اصلا کای رو ندیده بودم نمیدونستم چه شکلی
خیلی استرس داشتم نمیدونستم باید چیکار کنم با اینکه تهیونگ بهم گفت چیکار کنم
جونگکوک رو دیدم از دور که پیاده شد
وقتی رفت داخل منم با بادیگارد رفتم داخل نشستم روی صندلی تهیونگ داشت بهم میگفتی که کای کجاست
تهیونگ: ا/ت صدام رو داری
ا/ت:آره
تهیونگ: کای دقیقا پیش اون در مشکیه وایساده لباسش مشکیه دیدیش؟
ا/ت: اره
تهیونگ: خب برو تو کارش
ا/ت: باش
صورتش رو دیدم میخواستم پاشم که دیدم خودش داره میاد دیگ پا نشدم
کای: سلام خانم شما چه زیبایی میای بریم قمار بازی کنیم
من دست و پام رو گم کردم بدون هیچ چیزی گفتم باشه
کای:خب الان هم با من بیا طبقه بالا
کای به بادیگاردهاش گفت که نیاز نیست شما بیاین
بادیگارد ها:چشم قربان
بعد رفتیم داخل اتاق و من نشستم روی صندلی کای هم نشست
کای: اسمت چیه خانم زیبا ؟
ا/ت: ا/ت هستم اسم شما چیه ؟
کای : کای
کای: خب ا/ت من شرطم اینکه اگه من بردم شما برای من میشی شرط تو چیه؟
ا/ت: پوز خندی زدم شرط من اگه من ببرم همه اموالت رو باید برای من کنی
کای :قبوله بریم تو کارش
ا/ت: بریم
وقتی که بازی تموم شد من از قصد بازی رو باختم چون مجبور بدم
کای: میبینم که ا/ت باختی خوشحال شدم
ا/ت: پوز خندی زدم گفتم آره متاسفانه باختم
کای: که از الان دیگ برای منی ا/ت میخوام باهام راحت باشی
ا/ت:....
#part_7
من اصلا توجهی به کارام نداشتم فقط میخواستم زود تموم بشه ی استرس خاصی داشتم
رفتم آرایش کردم لباسی که جونگکوک برام انتخاب کرده بوده رو پوشیدم
رفتم بیرون از اتاق
جونگکوک: اوو بیبی خیلی زیبا شدی
ا/ت: ممنون جونگکوک
جونگکوک: بریم
ا/ت:....
جونگکوک دستم رو گرفت از پله ها رفتیم پایین سوار ماشین شدیم بادیگارد های جونگکوک هم پشت سرمون اومدن التبه من با ی ماشین جدا رفتم تا کای اگه اونجا بود شک نکنه
رسیدیم بادیگارد در ماشین رو برام باز کرد
من اصلا کای رو ندیده بودم نمیدونستم چه شکلی
خیلی استرس داشتم نمیدونستم باید چیکار کنم با اینکه تهیونگ بهم گفت چیکار کنم
جونگکوک رو دیدم از دور که پیاده شد
وقتی رفت داخل منم با بادیگارد رفتم داخل نشستم روی صندلی تهیونگ داشت بهم میگفتی که کای کجاست
تهیونگ: ا/ت صدام رو داری
ا/ت:آره
تهیونگ: کای دقیقا پیش اون در مشکیه وایساده لباسش مشکیه دیدیش؟
ا/ت: اره
تهیونگ: خب برو تو کارش
ا/ت: باش
صورتش رو دیدم میخواستم پاشم که دیدم خودش داره میاد دیگ پا نشدم
کای: سلام خانم شما چه زیبایی میای بریم قمار بازی کنیم
من دست و پام رو گم کردم بدون هیچ چیزی گفتم باشه
کای:خب الان هم با من بیا طبقه بالا
کای به بادیگاردهاش گفت که نیاز نیست شما بیاین
بادیگارد ها:چشم قربان
بعد رفتیم داخل اتاق و من نشستم روی صندلی کای هم نشست
کای: اسمت چیه خانم زیبا ؟
ا/ت: ا/ت هستم اسم شما چیه ؟
کای : کای
کای: خب ا/ت من شرطم اینکه اگه من بردم شما برای من میشی شرط تو چیه؟
ا/ت: پوز خندی زدم شرط من اگه من ببرم همه اموالت رو باید برای من کنی
کای :قبوله بریم تو کارش
ا/ت: بریم
وقتی که بازی تموم شد من از قصد بازی رو باختم چون مجبور بدم
کای: میبینم که ا/ت باختی خوشحال شدم
ا/ت: پوز خندی زدم گفتم آره متاسفانه باختم
کای: که از الان دیگ برای منی ا/ت میخوام باهام راحت باشی
ا/ت:....
۲۵.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.