ازدواج اجباری
𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚖𝚊𝚛𝚛𝚒𝚊𝚐𝚎
(𝙿𝚊𝚛𝚝 36)
لیسا ویو
از اون صحنه ای که دیدم به اندازه ی کافی تعجب کردم
ولی وقتی شخص خاصی رو که دیدم اونجا وایستاده چشمام 4 تا شد.... بدجوری داشت بهشون نگاه میکرد منم کمی چشمامو ریز کردم که فهمیدم داره فیلم میگیره... سریع رفتم سمتش و بدون حرفی از بازوش گرفتم و کشون کشون بردم بیرون بار
برگشتم سمتش داشت با حالت سوالی نگام میکرد.... منم آب دهنمو قورت دادم و صدامو صاف کردم و سعی کردم خودمو کنترل کنم که گفتم....
..
لیسا: س.... سلام
... : دومین دیدارمون هم مثل اولی ناگهانی شد ( لحن تمسخر آمیز)
لیسا: ( چشمامو ریز کرد و از حرص لپشو با دندوناش تو دهنش فشار داد) من نیاوردمت اینجا برای بحث... یا مسخره بازی
هنوزم اون حرکت زشتت رو تو شرکت که زدی به بازوم و رد شدی رفتی رو یادم نرفته آقای هیسونگ!! ( نیشخند)
( یوهاهاها جواب همه اشتباه بود اون شخص هیسونگ بود😂)
هیسونگ: ( پوزخند) تو اسم منو از کجا میدونی بچه؟
لیسا: اولن من بچه نیستم.... دومن رفیقم منشی شرکت جئونه مگه میشه نشناسمت؟ ... سومن سریع موبایلت رد کن بیاد ( جدی)
هیسونگ: چرا باید همچین کاری کنم؟ ( نیشخند)
لیسا: چون نباید بزارم یه کارای شیطنتی بکنی مستر.....بهت نمیخوره( نیشخند)
هیسونگ: ( خنده) میترسی برم به جئون نشون بدم تا رفیقت بدبخت بشه که وقتی مست بود داشت چه غلطی میکرد؟
لیسا: اون براش مهم نیست.... ولی از اونجایی که روانی هست ممکنه کاری دست رفیقم بده!
هیسونگ: ببین خوشگله من....
لیسا: ( دستشو گذاشت رو لبای هیسونگ) هیشش آروم باش دلبر جذاب ( بهش نزدیک تر شد و بدنشو کاملا چسبوند به هیسونگ و آروم گوشی رو از دستش گرفت و از هیسونگ جدا شد)
( گوشی رو روشن کرد ولی رمز میخواست)
لیسا: رمزش چنده؟ ( عصبی)
هیسونگ: فک نکنم به تو مربوط باشه گوشی شخصیه خانومی!
لیسا: ببین ازت خواهش میکنم رمزشو بگو تا ویدیو رو پاک کنم
در عوض هر چی بخوای بهت میدم
هیسونگ: اووو تا چند دقیقه پیش که داشتی منو میخوردی الان مظلوم شدی و عین یه موش افتادی به التماس جلو پام؟! ( خنده)
لیسا: نکنه س. ک. س میخوای؟ ( خنده)
هیسونگ: ( خنده ی عصبی کرد) اولن من مثل بقیه نیستم که بخوام دخترای هرزه رو دور خودم جمع کنم تا بکنمشون یا بعضیا که باکره هستن ازشون بگیرم!
لیسا: من باکره ام.... هرزه ام نیستم.... فقط سعی دارم خرت کنم ( پوزخند)
ادامه اش تو کامنتا
(𝙿𝚊𝚛𝚝 36)
لیسا ویو
از اون صحنه ای که دیدم به اندازه ی کافی تعجب کردم
ولی وقتی شخص خاصی رو که دیدم اونجا وایستاده چشمام 4 تا شد.... بدجوری داشت بهشون نگاه میکرد منم کمی چشمامو ریز کردم که فهمیدم داره فیلم میگیره... سریع رفتم سمتش و بدون حرفی از بازوش گرفتم و کشون کشون بردم بیرون بار
برگشتم سمتش داشت با حالت سوالی نگام میکرد.... منم آب دهنمو قورت دادم و صدامو صاف کردم و سعی کردم خودمو کنترل کنم که گفتم....
..
لیسا: س.... سلام
... : دومین دیدارمون هم مثل اولی ناگهانی شد ( لحن تمسخر آمیز)
لیسا: ( چشمامو ریز کرد و از حرص لپشو با دندوناش تو دهنش فشار داد) من نیاوردمت اینجا برای بحث... یا مسخره بازی
هنوزم اون حرکت زشتت رو تو شرکت که زدی به بازوم و رد شدی رفتی رو یادم نرفته آقای هیسونگ!! ( نیشخند)
( یوهاهاها جواب همه اشتباه بود اون شخص هیسونگ بود😂)
هیسونگ: ( پوزخند) تو اسم منو از کجا میدونی بچه؟
لیسا: اولن من بچه نیستم.... دومن رفیقم منشی شرکت جئونه مگه میشه نشناسمت؟ ... سومن سریع موبایلت رد کن بیاد ( جدی)
هیسونگ: چرا باید همچین کاری کنم؟ ( نیشخند)
لیسا: چون نباید بزارم یه کارای شیطنتی بکنی مستر.....بهت نمیخوره( نیشخند)
هیسونگ: ( خنده) میترسی برم به جئون نشون بدم تا رفیقت بدبخت بشه که وقتی مست بود داشت چه غلطی میکرد؟
لیسا: اون براش مهم نیست.... ولی از اونجایی که روانی هست ممکنه کاری دست رفیقم بده!
هیسونگ: ببین خوشگله من....
لیسا: ( دستشو گذاشت رو لبای هیسونگ) هیشش آروم باش دلبر جذاب ( بهش نزدیک تر شد و بدنشو کاملا چسبوند به هیسونگ و آروم گوشی رو از دستش گرفت و از هیسونگ جدا شد)
( گوشی رو روشن کرد ولی رمز میخواست)
لیسا: رمزش چنده؟ ( عصبی)
هیسونگ: فک نکنم به تو مربوط باشه گوشی شخصیه خانومی!
لیسا: ببین ازت خواهش میکنم رمزشو بگو تا ویدیو رو پاک کنم
در عوض هر چی بخوای بهت میدم
هیسونگ: اووو تا چند دقیقه پیش که داشتی منو میخوردی الان مظلوم شدی و عین یه موش افتادی به التماس جلو پام؟! ( خنده)
لیسا: نکنه س. ک. س میخوای؟ ( خنده)
هیسونگ: ( خنده ی عصبی کرد) اولن من مثل بقیه نیستم که بخوام دخترای هرزه رو دور خودم جمع کنم تا بکنمشون یا بعضیا که باکره هستن ازشون بگیرم!
لیسا: من باکره ام.... هرزه ام نیستم.... فقط سعی دارم خرت کنم ( پوزخند)
ادامه اش تو کامنتا
- ۷.۱k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط