ازت متنفرم
ازت متنفرم
پارت ۸
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
که یهو در باز شد کای(دوست پسر قبلی ات و دشمن جونگکوک) بود
ات:کای..ت..تواینجا چیکارمبکنی؟
کای:پرنسسم کی تو رو اینجا زندانی کرده ؟
ات:جونگکوک
کای :عوضی
کای دست ات رو گرفت و برد سوار ماشین کردش و رانندگی کرد
ات: چرا داری کمکم میکنی؟
کای:من که هنوز دوست دارم فقط بخاطر کارم مجبور شدم برم المان باخاطر کارم ازت جدا شدم ...اما دلیل نمیشه ازت بدم بیاد کیوتی
ات: اها(ات کای رو دیگه دوست نداره)
کای :امشب خونه ی من بمون منم از فردا میام تو دانشگاه هانجون
ات:منم میرم همونجا
کای:واقعا...چه خوب
کای و ات رسیدن خونه ی کاری پیاده شدن از ماشین و وارد خونه شدن مثل خونه ی جونگکوک بزرگ بود
کای بهم لباس داد و پوشیدم
کای :بیا اینجا کنار من بخواب
ات: نه ...نه ....من رو کاناپه میخوابم
کای:هرجور راحتی
ویو صبح
کای:ات ....ات...
ات:همم...
کای:بیدار شو صبحونه درست کردم بخوریم بربم مدرسه
ات:اهم ...اهم..
ات بیدارشد و صبحونه خوردن و رسیدن دم در مدرسه کای دست ات رو گرفت و رفتن داخل وقتی رسیدن تو کلاس ات سریع نشست سر جاش و
معلم :خودتو معرفی کن
کای: سلام من کای هستم امید وارم دوستایه خوبی باشیم
معلم :اونجا بشین کنار ات جای خالی هست
کای اومد بشینه که .............
معرفی کای
اسم : جونز کای
ملیت:امریکایی
وضع مالی: پولداار
دشمن :جونگکوک
سن: ۱۸
خب دیگه همین کیوتی ها
جرعت دارین حمایت نکنین خودم
جنازتون میکنم🩸🔪🤡
پارت ۸
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
که یهو در باز شد کای(دوست پسر قبلی ات و دشمن جونگکوک) بود
ات:کای..ت..تواینجا چیکارمبکنی؟
کای:پرنسسم کی تو رو اینجا زندانی کرده ؟
ات:جونگکوک
کای :عوضی
کای دست ات رو گرفت و برد سوار ماشین کردش و رانندگی کرد
ات: چرا داری کمکم میکنی؟
کای:من که هنوز دوست دارم فقط بخاطر کارم مجبور شدم برم المان باخاطر کارم ازت جدا شدم ...اما دلیل نمیشه ازت بدم بیاد کیوتی
ات: اها(ات کای رو دیگه دوست نداره)
کای :امشب خونه ی من بمون منم از فردا میام تو دانشگاه هانجون
ات:منم میرم همونجا
کای:واقعا...چه خوب
کای و ات رسیدن خونه ی کاری پیاده شدن از ماشین و وارد خونه شدن مثل خونه ی جونگکوک بزرگ بود
کای بهم لباس داد و پوشیدم
کای :بیا اینجا کنار من بخواب
ات: نه ...نه ....من رو کاناپه میخوابم
کای:هرجور راحتی
ویو صبح
کای:ات ....ات...
ات:همم...
کای:بیدار شو صبحونه درست کردم بخوریم بربم مدرسه
ات:اهم ...اهم..
ات بیدارشد و صبحونه خوردن و رسیدن دم در مدرسه کای دست ات رو گرفت و رفتن داخل وقتی رسیدن تو کلاس ات سریع نشست سر جاش و
معلم :خودتو معرفی کن
کای: سلام من کای هستم امید وارم دوستایه خوبی باشیم
معلم :اونجا بشین کنار ات جای خالی هست
کای اومد بشینه که .............
معرفی کای
اسم : جونز کای
ملیت:امریکایی
وضع مالی: پولداار
دشمن :جونگکوک
سن: ۱۸
خب دیگه همین کیوتی ها
جرعت دارین حمایت نکنین خودم
جنازتون میکنم🩸🔪🤡
- ۱۳.۶k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط