حس های زخم خورده
حس های زخم خورده
part 13
بعد از این که جیمین اومد پیشم موند یه هفته میگزره امروز قراره به مراسمی که شرکتبابام برگزار کرده یعنی برند fila به جای بابام برم قراره چند تا جایزه بدم و یدونه هم از طرف یه برند دیگه بگیرم پس تصمیم گرفتم تنها نرم اولین بارم نبود که تنها به عنوان صاحب برند به مراسمی شرکت میکردم ولی اینجاش بده که این بار من جایزه هم باید بدم
یه کمی استرس دارم این بار نمیدونم چرا
به یونا زنگ زدم
یونا .الو
ا.ت. سلام چطوری یونی
یونا . خوبم گلم تو چطوری
ا.ت . بد نیستم
یونا. چیزی شده
ا.ت. نه ولی ازت یه خواهشی دارم
یونا. میشنوم
ا.ت میای با من به یه مراسمی شرکت کنیم
من استرس دارم
یونا. بازم یکی از مراسم های بابانه
ا.ت. آره میای باهام
یونا .باشه من کی چیزی تو خواستی رد کردم
ا.ت. عشقی
یونا .میدونم
ا.ت. قطع کن از خود راضی
میام دنبالت بریم لباس بخریم
یونا. اوکی
ا.ت. بعد قطع کردن گوشی رفتم زود حاظر شدم و رفتم دنبال یونا
وقتی رسیدم دم در خونش بهش زنگ زدم که بیاد پایین
بعد چند دیقه یونا اومد و سوار شد رفتیم به یکی از گرون ترین پاساژ های سئول
بعد کلی گشتن دوتا پیرهن پیدا کردیم
اسلاید اول صورتیه مال ا.ت
اسلاید دوم آبی مال یونا
رفتیم سمت خونه هر کی یه اتاق رو اجاره کرد برا خودش
من که زیاد آرایش نکردم ساده بود ( مثل عکسه هر دوتاش )
رفتم بیرون دم در اتاق یونا ، یونا دیر شد بیا اخه بیرون
یونا بعد چند دیقه اومد بیرون
ا.ت. وای دختر چه خوشگل شدی
یونا . مرسی تو از من چرا همیشه بهتر میشی
ا.ت. نمیدونم 🤷♀️😂
بریم
یونا. بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سالنی که مراسم توش بود
رفتیم نشتیم دور یه میز چهار نفره از جلو چون صاحب های برند اولها نشسته بودن بعضی هاشو میشناختم مجبور شدم پاشم و بهشون سلام بدم
نشستم تا مراسم شروع بشه
ویو جیمین
امشب به یه مراسمی دعوتیم که باید با اعضا
بریم
رفتم آماده شدم و از خونه رفتم بیرون و سوار ون شدم (تنبلیم اومد توضیح بدم 😐)
که اعضا هم توش بود
رفتیم و به سمت سالن که مراسم توش برگزار میشد که جلوی در خبر نگار ها ازمون چند تا عکس گرفتن و بعد ما داخل سالن شدیم روی میز ها اسم گروه ها نوشته بود رفتیم روی میز خودمون نشستیم میزمون جلو بود
که یهو تو یه پیرهن صورتی دختری رو دیدم که شبیه ا.ت. بود ولی اون اینجا چی کار میکرد خودشم با صاحب یه برند داره حرف میزنه برام سوال پیش اومد چرا پیش صاحب های شرکت ها نشسته
ولش کردم و بعد چندمین مراسم شروع شد
کلی گروه اونجا بودن که یکی یکی جایزه گرفتن
و بعد چندمین اسم های شرکت ها رو گفتن و صاحب شرکت رفتن روی استیج و شروع کردن به سخن رانی برای تشکر و اینا
بعد چندمین صاحب های شرکت ها و...
لایک ۲۰ کامنت ۲۰
part 13
بعد از این که جیمین اومد پیشم موند یه هفته میگزره امروز قراره به مراسمی که شرکتبابام برگزار کرده یعنی برند fila به جای بابام برم قراره چند تا جایزه بدم و یدونه هم از طرف یه برند دیگه بگیرم پس تصمیم گرفتم تنها نرم اولین بارم نبود که تنها به عنوان صاحب برند به مراسمی شرکت میکردم ولی اینجاش بده که این بار من جایزه هم باید بدم
یه کمی استرس دارم این بار نمیدونم چرا
به یونا زنگ زدم
یونا .الو
ا.ت. سلام چطوری یونی
یونا . خوبم گلم تو چطوری
ا.ت . بد نیستم
یونا. چیزی شده
ا.ت. نه ولی ازت یه خواهشی دارم
یونا. میشنوم
ا.ت میای با من به یه مراسمی شرکت کنیم
من استرس دارم
یونا. بازم یکی از مراسم های بابانه
ا.ت. آره میای باهام
یونا .باشه من کی چیزی تو خواستی رد کردم
ا.ت. عشقی
یونا .میدونم
ا.ت. قطع کن از خود راضی
میام دنبالت بریم لباس بخریم
یونا. اوکی
ا.ت. بعد قطع کردن گوشی رفتم زود حاظر شدم و رفتم دنبال یونا
وقتی رسیدم دم در خونش بهش زنگ زدم که بیاد پایین
بعد چند دیقه یونا اومد و سوار شد رفتیم به یکی از گرون ترین پاساژ های سئول
بعد کلی گشتن دوتا پیرهن پیدا کردیم
اسلاید اول صورتیه مال ا.ت
اسلاید دوم آبی مال یونا
رفتیم سمت خونه هر کی یه اتاق رو اجاره کرد برا خودش
من که زیاد آرایش نکردم ساده بود ( مثل عکسه هر دوتاش )
رفتم بیرون دم در اتاق یونا ، یونا دیر شد بیا اخه بیرون
یونا بعد چند دیقه اومد بیرون
ا.ت. وای دختر چه خوشگل شدی
یونا . مرسی تو از من چرا همیشه بهتر میشی
ا.ت. نمیدونم 🤷♀️😂
بریم
یونا. بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سالنی که مراسم توش بود
رفتیم نشتیم دور یه میز چهار نفره از جلو چون صاحب های برند اولها نشسته بودن بعضی هاشو میشناختم مجبور شدم پاشم و بهشون سلام بدم
نشستم تا مراسم شروع بشه
ویو جیمین
امشب به یه مراسمی دعوتیم که باید با اعضا
بریم
رفتم آماده شدم و از خونه رفتم بیرون و سوار ون شدم (تنبلیم اومد توضیح بدم 😐)
که اعضا هم توش بود
رفتیم و به سمت سالن که مراسم توش برگزار میشد که جلوی در خبر نگار ها ازمون چند تا عکس گرفتن و بعد ما داخل سالن شدیم روی میز ها اسم گروه ها نوشته بود رفتیم روی میز خودمون نشستیم میزمون جلو بود
که یهو تو یه پیرهن صورتی دختری رو دیدم که شبیه ا.ت. بود ولی اون اینجا چی کار میکرد خودشم با صاحب یه برند داره حرف میزنه برام سوال پیش اومد چرا پیش صاحب های شرکت ها نشسته
ولش کردم و بعد چندمین مراسم شروع شد
کلی گروه اونجا بودن که یکی یکی جایزه گرفتن
و بعد چندمین اسم های شرکت ها رو گفتن و صاحب شرکت رفتن روی استیج و شروع کردن به سخن رانی برای تشکر و اینا
بعد چندمین صاحب های شرکت ها و...
لایک ۲۰ کامنت ۲۰
۲۰.۷k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.