حس های زخم خورده
حس های زخم خورده
part 15
ا.ت بهمون جایزه رو داد و رفت کنار مجری وایساد و تشویقمون کرد لبخندی خیلی کیوتی داشت یکی یکی حرفامون رو زدیم و داشتیم مرفتیم از استیج پایین که ا.ت هم باهامون هم قدم شد وایسادیم تا ا.ت بره پایین که وایساد رفتم پایین و دستم رو جلوش دراز کردم
که کمکش کنم تا بیاد پایین
که دستش رو دراز کرد و توی دستم گذاشت
ا.ت رفت و ما هم رفتیم روی صندلی هامون نشستیم
پرش زمان به پایان مراسم
ویو ا.ت
وقتی جیمین دستش رو دراز کرد جلوم خوش حال شدم
بعد مراسم پدرم بهم زنگ زد
که گفتم خوب بود جایزه ات رو گرفتم و جایزه هاتم دادم
ب.ا.ت. خوبه دخترم ممنونم
ا.ت خواهشم میکنم بابا خوب دیگه من باید برم فعلا
ب ا.ت. فعلا
یونا رو رسوندم خونش و خودم رفتم به خونم رفتم لباس هامو عوض کردم و چون آرایشم کم بود دست نزدم خوشم اومده بود ازش بعد این که لباس هامو عوض کردم و خیلی وقت بود به آسمون نگا نکردم رفتم بدو بدو سمت ماشین که وقتی داشتم میرفتم از آپارتمان بیرون جیمین رو صدایی منو به خودش جذب کرد برگشتم سمتش
جیمین. کجا
ا.ت. دارم میرم ساحل میای
جیمین . اومد سمتم و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت ساحل
پیاده شدم کفشام رو در آوردم و
ا.ت. میای بریم تو کنار دریا قدم بزنیم
جیمین. فکر خوبیه
جیمین رفت کنار ا.ت
ا.ت رفت درست جلوی جیمین وایساد و گفت اینجوری نه
جیمین . پس چطوری
ا.ت کفشات رو در بیار
جیمین کفشاش رو در آورد و
ا.ت خم شد و پا هاش شلوار جیمین رو تا کرد
کلاه و ماسک جیمین رو در آورد و گذاشت تو ماشین
ا.ت . اینجوری
جیمین . خنده ای کوتاه کرد و گفت
پس منم ازت میخوام دستمو بگیری
ا.ت . لبخندی زد و گفت بله حتما که از دست جیمین گرفت
تو راه با هم حرف زدن و اینا
که جیمین ازش یه سوال کرد
جیمین. ا.ت تو خودت میدونی که من منتظر جواب توعم منتظرم حس هاتو بهم بگی میدونم
حاضر نیستی ولی میخوام بازم بپرسم
دوسم داری
ا.ت برگشت و روبه روی جیمین وایساد و اون یکی دستش رو هم گرفت
جیمین میخوای بدونی که بهت چه حسی دارم
جیمین . اره
ا.ت . من تو رو از ۱۵ سالگی دوس دارم جیمین
جیمین . منم خیلی دوست دارم ولی من تازه تو رو میشناسم و ا.ت رو بقل کرد و پا های ا.ت از روی زمین ورداشته شد
ا.ت. جیمین جیمین بزار زمین (میخندید )
جیمین. گذاشت ا.ت رو روی زمین و
جیمین به صورت ا.ت نزدیک تر میشد که
دستاش رو روی صورت ا.ت گذاشت و لباشو آروم گذاشت روی لبای ا.ت و بوسید ا.ت اولا تو شوک بود ولی بعدش جیمین رو همراهی کرد و
بعد چندمین از هم جدا شدن
جیمین باز هم از دست ا.ت گرفت و گفت
جیمین. میترسیدم ردم کنی خیلی مترسیدم
ا.ت. منم میترسیدم نتونم بهت جواب مثبت بدم
چون از خودم مطمئا نبود نمیخواستم بهت آسیبی بزنم و...
لایک ۲۵ کامنت ۲۵
part 15
ا.ت بهمون جایزه رو داد و رفت کنار مجری وایساد و تشویقمون کرد لبخندی خیلی کیوتی داشت یکی یکی حرفامون رو زدیم و داشتیم مرفتیم از استیج پایین که ا.ت هم باهامون هم قدم شد وایسادیم تا ا.ت بره پایین که وایساد رفتم پایین و دستم رو جلوش دراز کردم
که کمکش کنم تا بیاد پایین
که دستش رو دراز کرد و توی دستم گذاشت
ا.ت رفت و ما هم رفتیم روی صندلی هامون نشستیم
پرش زمان به پایان مراسم
ویو ا.ت
وقتی جیمین دستش رو دراز کرد جلوم خوش حال شدم
بعد مراسم پدرم بهم زنگ زد
که گفتم خوب بود جایزه ات رو گرفتم و جایزه هاتم دادم
ب.ا.ت. خوبه دخترم ممنونم
ا.ت خواهشم میکنم بابا خوب دیگه من باید برم فعلا
ب ا.ت. فعلا
یونا رو رسوندم خونش و خودم رفتم به خونم رفتم لباس هامو عوض کردم و چون آرایشم کم بود دست نزدم خوشم اومده بود ازش بعد این که لباس هامو عوض کردم و خیلی وقت بود به آسمون نگا نکردم رفتم بدو بدو سمت ماشین که وقتی داشتم میرفتم از آپارتمان بیرون جیمین رو صدایی منو به خودش جذب کرد برگشتم سمتش
جیمین. کجا
ا.ت. دارم میرم ساحل میای
جیمین . اومد سمتم و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت ساحل
پیاده شدم کفشام رو در آوردم و
ا.ت. میای بریم تو کنار دریا قدم بزنیم
جیمین. فکر خوبیه
جیمین رفت کنار ا.ت
ا.ت رفت درست جلوی جیمین وایساد و گفت اینجوری نه
جیمین . پس چطوری
ا.ت کفشات رو در بیار
جیمین کفشاش رو در آورد و
ا.ت خم شد و پا هاش شلوار جیمین رو تا کرد
کلاه و ماسک جیمین رو در آورد و گذاشت تو ماشین
ا.ت . اینجوری
جیمین . خنده ای کوتاه کرد و گفت
پس منم ازت میخوام دستمو بگیری
ا.ت . لبخندی زد و گفت بله حتما که از دست جیمین گرفت
تو راه با هم حرف زدن و اینا
که جیمین ازش یه سوال کرد
جیمین. ا.ت تو خودت میدونی که من منتظر جواب توعم منتظرم حس هاتو بهم بگی میدونم
حاضر نیستی ولی میخوام بازم بپرسم
دوسم داری
ا.ت برگشت و روبه روی جیمین وایساد و اون یکی دستش رو هم گرفت
جیمین میخوای بدونی که بهت چه حسی دارم
جیمین . اره
ا.ت . من تو رو از ۱۵ سالگی دوس دارم جیمین
جیمین . منم خیلی دوست دارم ولی من تازه تو رو میشناسم و ا.ت رو بقل کرد و پا های ا.ت از روی زمین ورداشته شد
ا.ت. جیمین جیمین بزار زمین (میخندید )
جیمین. گذاشت ا.ت رو روی زمین و
جیمین به صورت ا.ت نزدیک تر میشد که
دستاش رو روی صورت ا.ت گذاشت و لباشو آروم گذاشت روی لبای ا.ت و بوسید ا.ت اولا تو شوک بود ولی بعدش جیمین رو همراهی کرد و
بعد چندمین از هم جدا شدن
جیمین باز هم از دست ا.ت گرفت و گفت
جیمین. میترسیدم ردم کنی خیلی مترسیدم
ا.ت. منم میترسیدم نتونم بهت جواب مثبت بدم
چون از خودم مطمئا نبود نمیخواستم بهت آسیبی بزنم و...
لایک ۲۵ کامنت ۲۵
۱۹.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.