حس های زخم خورده
حس های زخم خورده
part 12
ا.ت میای فیلم ببینیم
جیمین . باشه
نشستیم فیلم دیدم که
ا.ت وسطا خوابش برد پاشدم رفتم از یکی از اتاق ها یه بالشت و یه ملافه آوردم سرشو آروم بلند کردم و ملافه رو کشیدم روش خودم نشستم
بهترین آلبوم دنیا رو بهم داده بود
چون شبا تا دیر وقت بیدار میمونم عادت دارم خیره شده بودم داشتم نگا میکردم
خیلی خوشگل بود خیلی کیوت بود
خیلی دوسش دارم ولی اون این حس رو بهم نداره
نمیدونم تو گذشتش چرا به خودش انقدر سخت گرفته ممکن بود اصلا همو نبینیم اصلا من اونو نشنایم جوری که اون اومد فن ساین این غیر ممکن بود
واقعا کاری کرده که همه بجای اون بودن می اومد باهامون حرف میزد ولی نه این اولین بار سر اومد
بیخیال حرفام شدم وقت زیادی گذشته بود
منم رفتم پیش ا.ت خوابیدم
چون کاناپه بزرگ بود هر دوتامو جا میشدیم بغلش کردم
یه بوی خاصی داشت عطر نبود این بو بوی خودش بود
بوی توت فرنگی میداد بویی که هیچ وقت ازش نمی اومد نمیدونم شایدم من متوجهش نشدم
چشمامو بستم و خوابیدم
پرش زمان به صبح
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم دستای کسی رو دور خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم جیمین مقل بچه ها خوابیده خیلی ناز بود
مثل یه رویا بود انگار اصلا باور نکردنی بود که صب با ایدولی آرزوش رو داشتی بیدار بشی
تکون نخوردم
گذاشتم یه کم دیگه بخوابه
بعدش حس کردم تکون خورد خودم رو به خواب زدم که اون موهام رو بو میکرد موهایی که رو صورتم ریخته بود رو کنار زد و روی گونم یه بوسه گذاشت و از کنارم رفت بعد رفتن اون از رو کاناپه پاشدم
و نشستم جیمین از دستشویی در اومد و گفت
جیمین. بیدار شدی
ا.ت . اوهوم صبح بخیر
جیمین. صبح تو هم بخیر
ا.ت. رفتم دشت شویی ودست و صورم و شستم و به موهام جلوی آیه یه دستی کشیدم تا مرتب باشه رفتم بیرون
رفتم تو آشپز خونه و داشتم صبحونه درس میکردم که جیمینم اومد و گفت
جیمین .یه بوی خاصی داری خیلی دوسش دارم
ا.ت . من که عطری نزدم
جیمین . نمیدونم شاید بوی خودته من دوسش دارم
ا.ت . لبخندی زدم و سرمو انداختم پایین
بعد چند مین چیدن میز گفتم بیا بشین صبحونه بخوریم
جیمینم اومد نشست خوردیم
بعد خوردن صبحونه جیمین پاشد و گفت
جیمین. من باید برم
ا.ت. باشه ممنونم واسه همه چیز
جیمین . خواهش میکنم گفتم و
رفتم سمتش رفتم از رو پیشونیش بوسیدم و از خونش خارج شدم
ا.ت . شوکه شدم یه حس شادی عجیبی تو دلم حس کردم و...
لایک ۲۰ کامنت۲۰
part 12
ا.ت میای فیلم ببینیم
جیمین . باشه
نشستیم فیلم دیدم که
ا.ت وسطا خوابش برد پاشدم رفتم از یکی از اتاق ها یه بالشت و یه ملافه آوردم سرشو آروم بلند کردم و ملافه رو کشیدم روش خودم نشستم
بهترین آلبوم دنیا رو بهم داده بود
چون شبا تا دیر وقت بیدار میمونم عادت دارم خیره شده بودم داشتم نگا میکردم
خیلی خوشگل بود خیلی کیوت بود
خیلی دوسش دارم ولی اون این حس رو بهم نداره
نمیدونم تو گذشتش چرا به خودش انقدر سخت گرفته ممکن بود اصلا همو نبینیم اصلا من اونو نشنایم جوری که اون اومد فن ساین این غیر ممکن بود
واقعا کاری کرده که همه بجای اون بودن می اومد باهامون حرف میزد ولی نه این اولین بار سر اومد
بیخیال حرفام شدم وقت زیادی گذشته بود
منم رفتم پیش ا.ت خوابیدم
چون کاناپه بزرگ بود هر دوتامو جا میشدیم بغلش کردم
یه بوی خاصی داشت عطر نبود این بو بوی خودش بود
بوی توت فرنگی میداد بویی که هیچ وقت ازش نمی اومد نمیدونم شایدم من متوجهش نشدم
چشمامو بستم و خوابیدم
پرش زمان به صبح
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم دستای کسی رو دور خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم جیمین مقل بچه ها خوابیده خیلی ناز بود
مثل یه رویا بود انگار اصلا باور نکردنی بود که صب با ایدولی آرزوش رو داشتی بیدار بشی
تکون نخوردم
گذاشتم یه کم دیگه بخوابه
بعدش حس کردم تکون خورد خودم رو به خواب زدم که اون موهام رو بو میکرد موهایی که رو صورتم ریخته بود رو کنار زد و روی گونم یه بوسه گذاشت و از کنارم رفت بعد رفتن اون از رو کاناپه پاشدم
و نشستم جیمین از دستشویی در اومد و گفت
جیمین. بیدار شدی
ا.ت . اوهوم صبح بخیر
جیمین. صبح تو هم بخیر
ا.ت. رفتم دشت شویی ودست و صورم و شستم و به موهام جلوی آیه یه دستی کشیدم تا مرتب باشه رفتم بیرون
رفتم تو آشپز خونه و داشتم صبحونه درس میکردم که جیمینم اومد و گفت
جیمین .یه بوی خاصی داری خیلی دوسش دارم
ا.ت . من که عطری نزدم
جیمین . نمیدونم شاید بوی خودته من دوسش دارم
ا.ت . لبخندی زدم و سرمو انداختم پایین
بعد چند مین چیدن میز گفتم بیا بشین صبحونه بخوریم
جیمینم اومد نشست خوردیم
بعد خوردن صبحونه جیمین پاشد و گفت
جیمین. من باید برم
ا.ت. باشه ممنونم واسه همه چیز
جیمین . خواهش میکنم گفتم و
رفتم سمتش رفتم از رو پیشونیش بوسیدم و از خونش خارج شدم
ا.ت . شوکه شدم یه حس شادی عجیبی تو دلم حس کردم و...
لایک ۲۰ کامنت۲۰
۱۹.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.