𝑷𝒂𝒓𝒕:20
𝑷𝒂𝒓𝒕:20
"فقط یه لمس..."
لینو:خوبه؟
ا.ت:ا..اره،خیلی خوبه
لینو:ولی به نظر میاد که...
ا.ت:چی شده
لینو:به نظر میاد که اینجا یکی از من جواب میخواست.
ا.ت:منظورت چیه
لینو:منظورم اینه که
ا.ت:...
لینو:جوابت...چی دوست داری باشه
ا.ت:یعنی چی؟
لینو:برو توی یکی از اینا برو.
ا.ت:ب..باشه
راوی:ا.ت رفت داخل یکی از دستشویی ها و لینو هم رفت و درو قفل کرد.
ا.ت:چرا درو قفل کردی؟
لینو:نکنه میخوای داداشت مچت رو بگیره و به بابات بگه؟
ا.ت:نه نمیخوام
لینو:پس...
راوی:ا.ت رو اروم میبره عقب و به دیوار تکیه اش میده.
لینو:بهم اعتماد داری؟
ا.ت:آ..آره
لینو:پس چشماتو ببند
ا.ت:ب..باشه
(چشماش رو میبنده)
ا.ت ویو:
درحالی که داشتم فکر میکردم چه اتفاقی قراره بیوفته،یهو یه پیزی رو روی لبام حس کردم.
اون لب لینو بود.
لینو ویو:
وقتی ا.ت چشماش رو بست رفتم نزدیک ترش و آروم آروم لبم و روی لبش گذاشتم و وقتی دیدم که هیچ کاری نکرد و همراهی میکرد،بوسه رو عمیق تر و سریعتر کردم...
راوی:درحالی که آروم آروم هردو توی حس میرفتن و لینو به ا.ت نزدیک تر میشد و دستش رو دور کمرش گذاشته بود یهو صدای در زدن اومد...
لینو:بله؟
خانم:مگه اینجا دستشویی زنانه نیست
لینو:آههه بله درسته...
ا.ت:هیسسس
ا.ت:متاسفم خانم،دوستم اومده بود که بهم کمک کنه..
خانم:مردم ممکنه دچار سوءتفاهم بشن،زودتر کارتونو تموم کنید
لینو:چشم
راوی:درو باز کردن و رفتن بیرون...
لینو:معذرت میخوایم...من میرم بیرون،بیرون منتظرتم ا.ت
ا.ت:متاسفم خانم
خانم:خوشبخت بشید
ا.ت:بله؟
خانم:شانس اوردید که کس دیگه ای نیومده اینجا
ا.ت:برای چی؟
خانم:(نزدیک میره و دم گوشش میگه) صداش میومد
ا.ت:آههه ممنونم که درک میکنید و متاسفم
خانم:مشکلی نداره،برید(لبخند گرم)
🎂🎂🎂🎂🎂
"فقط یه لمس..."
لینو:خوبه؟
ا.ت:ا..اره،خیلی خوبه
لینو:ولی به نظر میاد که...
ا.ت:چی شده
لینو:به نظر میاد که اینجا یکی از من جواب میخواست.
ا.ت:منظورت چیه
لینو:منظورم اینه که
ا.ت:...
لینو:جوابت...چی دوست داری باشه
ا.ت:یعنی چی؟
لینو:برو توی یکی از اینا برو.
ا.ت:ب..باشه
راوی:ا.ت رفت داخل یکی از دستشویی ها و لینو هم رفت و درو قفل کرد.
ا.ت:چرا درو قفل کردی؟
لینو:نکنه میخوای داداشت مچت رو بگیره و به بابات بگه؟
ا.ت:نه نمیخوام
لینو:پس...
راوی:ا.ت رو اروم میبره عقب و به دیوار تکیه اش میده.
لینو:بهم اعتماد داری؟
ا.ت:آ..آره
لینو:پس چشماتو ببند
ا.ت:ب..باشه
(چشماش رو میبنده)
ا.ت ویو:
درحالی که داشتم فکر میکردم چه اتفاقی قراره بیوفته،یهو یه پیزی رو روی لبام حس کردم.
اون لب لینو بود.
لینو ویو:
وقتی ا.ت چشماش رو بست رفتم نزدیک ترش و آروم آروم لبم و روی لبش گذاشتم و وقتی دیدم که هیچ کاری نکرد و همراهی میکرد،بوسه رو عمیق تر و سریعتر کردم...
راوی:درحالی که آروم آروم هردو توی حس میرفتن و لینو به ا.ت نزدیک تر میشد و دستش رو دور کمرش گذاشته بود یهو صدای در زدن اومد...
لینو:بله؟
خانم:مگه اینجا دستشویی زنانه نیست
لینو:آههه بله درسته...
ا.ت:هیسسس
ا.ت:متاسفم خانم،دوستم اومده بود که بهم کمک کنه..
خانم:مردم ممکنه دچار سوءتفاهم بشن،زودتر کارتونو تموم کنید
لینو:چشم
راوی:درو باز کردن و رفتن بیرون...
لینو:معذرت میخوایم...من میرم بیرون،بیرون منتظرتم ا.ت
ا.ت:متاسفم خانم
خانم:خوشبخت بشید
ا.ت:بله؟
خانم:شانس اوردید که کس دیگه ای نیومده اینجا
ا.ت:برای چی؟
خانم:(نزدیک میره و دم گوشش میگه) صداش میومد
ا.ت:آههه ممنونم که درک میکنید و متاسفم
خانم:مشکلی نداره،برید(لبخند گرم)
🎂🎂🎂🎂🎂
۱.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.