𝑷𝒂𝒓𝒕:1۸
𝑷𝒂𝒓𝒕:1۸
"فقط یه لمس..."
لینو ویو:
اونجا یه خونه ی متروکه بود،رفتم توش و به نظر میومد که خونه نبوده،یه دستشویی بوده.
پله هارو رفتم پایین و همه جارو گشتم که یهو ا.ت رو دیدم که دستاش بسته و دهنش چسب خورده بود و یه گوشه بیهوش شده بود. میخواستم به جون هو زنگ بزنم ولی فکر کردم که الان ا.ت اولویت داشته باشه پس رفتم و دستاشو باز کردم و کولش کردم...
ا.ت:ل..لینو
لینو:بله؟
ا.ت:ک..کیفم،د..دست اون...اوناست.
لینو:چیز مهمی توش بود؟
ا.ت:گ..گوشیم و ک..کیف پولم
لینو:ارزشی نداره که خودتو بخاطرش توی خطر بندازی.
تورو میبرم میش جون هو و بعدش میاد پسش میگیرم.
اون تجاوزگرای...
ا.ت:اونا تجاوزگر نبودن،دزد ب..بودن
لینو:چی گفتی؟
ا.ت:اونا فقط،گوشواره،دستبند و گردنبندمو دزدیدن با کیفم رو.
لینو:پس برای چی نگهت داشتن؟
ا.ت:برای اینکه فکر کنین تجاوزگرن،حتی جلوی ابمیوه فروشی هم همینکار رو کردن.
لینو:بازم میرم و پسش میگیرم،الان حالت خوبه؟
ا.ت:به لطف تو آره
لینو:خب خداروشکر
ا.ت:به جون هو چیزی نگو چون میره و به بابام میگه
لینو:باشه
ا.ت:ممنونم
راوی:لینو، ا.ت رو برد سمت دستشویی که دست و صورتش رو آب بزنه...
لینو:تموم شدی؟
ا.ت:آره ولی...
لینو:ول چی؟
ا.ت:پشت لباسم یکم پاره شده و لک خون گرفته.
لینو:صبر کن،الان برمیگردم
ا.ت:کجا میری؟
لینو:اها راستی،سایزت چنده؟
ا.ت:چی؟
لینو:همینجوریشم دلم نمیخواد اینو بپرسم(زیرلب و با حرص)
پرسیدم سایزت چنده
ا.ت:فکر نمیکنی که زشته این سوالت؟
لینو:خدااا،مگه نمیگی لباست پاره شده
ا.ت:چرا
لینو:خب پس بگو دیگه
ا.ت:دلم نمیخواد،یه چیز فری سایز بگیر
لینو:از دست تو
🍁🍁🍁🍁🍁
"فقط یه لمس..."
لینو ویو:
اونجا یه خونه ی متروکه بود،رفتم توش و به نظر میومد که خونه نبوده،یه دستشویی بوده.
پله هارو رفتم پایین و همه جارو گشتم که یهو ا.ت رو دیدم که دستاش بسته و دهنش چسب خورده بود و یه گوشه بیهوش شده بود. میخواستم به جون هو زنگ بزنم ولی فکر کردم که الان ا.ت اولویت داشته باشه پس رفتم و دستاشو باز کردم و کولش کردم...
ا.ت:ل..لینو
لینو:بله؟
ا.ت:ک..کیفم،د..دست اون...اوناست.
لینو:چیز مهمی توش بود؟
ا.ت:گ..گوشیم و ک..کیف پولم
لینو:ارزشی نداره که خودتو بخاطرش توی خطر بندازی.
تورو میبرم میش جون هو و بعدش میاد پسش میگیرم.
اون تجاوزگرای...
ا.ت:اونا تجاوزگر نبودن،دزد ب..بودن
لینو:چی گفتی؟
ا.ت:اونا فقط،گوشواره،دستبند و گردنبندمو دزدیدن با کیفم رو.
لینو:پس برای چی نگهت داشتن؟
ا.ت:برای اینکه فکر کنین تجاوزگرن،حتی جلوی ابمیوه فروشی هم همینکار رو کردن.
لینو:بازم میرم و پسش میگیرم،الان حالت خوبه؟
ا.ت:به لطف تو آره
لینو:خب خداروشکر
ا.ت:به جون هو چیزی نگو چون میره و به بابام میگه
لینو:باشه
ا.ت:ممنونم
راوی:لینو، ا.ت رو برد سمت دستشویی که دست و صورتش رو آب بزنه...
لینو:تموم شدی؟
ا.ت:آره ولی...
لینو:ول چی؟
ا.ت:پشت لباسم یکم پاره شده و لک خون گرفته.
لینو:صبر کن،الان برمیگردم
ا.ت:کجا میری؟
لینو:اها راستی،سایزت چنده؟
ا.ت:چی؟
لینو:همینجوریشم دلم نمیخواد اینو بپرسم(زیرلب و با حرص)
پرسیدم سایزت چنده
ا.ت:فکر نمیکنی که زشته این سوالت؟
لینو:خدااا،مگه نمیگی لباست پاره شده
ا.ت:چرا
لینو:خب پس بگو دیگه
ا.ت:دلم نمیخواد،یه چیز فری سایز بگیر
لینو:از دست تو
🍁🍁🍁🍁🍁
۳۵۳
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.