وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی

وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی


پارت ۲


ویو ا.ت
رفتم پایین با چهره یونگی مواجه شدم


بالاخره اومدی ساعت ۹ شد الان مهمان ها میان تو باید براشون شراب ببری فهمیدی (نسبتا داد)


_چ...چشم(ترس)

۱۰دقیقه بعد


ویو ا.ت

مهمون ها اومده بودن همشون مافیا بودن حتی دشمن یونگی هم اونجا بود رفتم برای هوانگ الکل ببرم که یهو یک مرد مست کمرو گرفت

_چیکار میکنی عوضی(داد)


# عجب اندام خوبی داری یکم بهت حال بدم؟

ویو یونگی داشتم با تهیونگ حرف میزدم دیدم یک کرد داره ا.ت لمس میکنه عصبی شدم رفتم سمت مرد صورتش مشت محکمی میکوبم


عوضی چیکار میکنی


_هی یونگی بست کن (داد)


ویو ا.ت

یونگی دستمو گرفت برد تو اتاقم من روی تخت پرت کرد شروع کرد به شلاق زندم و منم جیغ میکشیم گریه میکردم........

بچها اگه خوبه ادامه بدم؟