وقتی خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی
وقتی خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی
پارت ۳
ویو یونگی
آنقدر ا.ت کتک میزدم که دیگه داشت غش میکرد از کتک زدنش دستم میکشم عصبی میشم میرم پایین جعبه کمک های اولی رو میارم وارد اتاق میشم میبینم ا.ت روی تخت دراز کشیده گریه میکنه
بلند شو
_چرا(گریه)
گفتم بلند شو چرا نداره(داد)
_چشم ارباب
لخت شو
_واتتتت
اسکل منحرف نشو میخوام پانسمانت کنم
_تو چرا پانسمان کنی خودم بلدم
اصلا برو خودت دوش بگیر پانسمان کن خودتو درضم امروز پنجشنبه است همه خدمتکار ها میخوان برم برای اینکه قلب مهربونی دارم میزارم اینجا بمونی
_جدی میگی؟(ذوق)
اره(سرد)
_ممنوننننننننننن(داد هیجانی)
ویو یونگی
از اتاقش رفتم بیرون (تو ذهنش) خدایا اون دختر چقدر کیوته شبیعه خرگوشه چی نه نه یونگی نکنه عاشق شده نه بابا من تابحال عاشق نشدم بیخیال برم بخوابم .
یهو صدای رعد برق اومد صدای جیغ ا.ت شنیدم رفتم اتاقش دیدم داره گریه میکنه میرم کنارش زانو میزنم
ا.ت خوبی(نگران)
_.........
+مگه لالی حرف بزن
_من وقتی بچه بودم وقتی رعد برق اومدم تصادف کردیم پدر مادرم مردن همش تقصیر من بود اگر فرمون و من وجود نداشتم اونا االان زنده بودم (گریه)
ویو یونگی
با حرف های ا.ت دلم شکست برآید استایل بغلش کردم برم گذاشتمش روی تخت دراز میکشیم
+از رعد برق میترسی؟
_اره
+سرتو بزار روی سینه ام بهخواب
_چرا
خوبه بچها؟
پارت ۳
ویو یونگی
آنقدر ا.ت کتک میزدم که دیگه داشت غش میکرد از کتک زدنش دستم میکشم عصبی میشم میرم پایین جعبه کمک های اولی رو میارم وارد اتاق میشم میبینم ا.ت روی تخت دراز کشیده گریه میکنه
بلند شو
_چرا(گریه)
گفتم بلند شو چرا نداره(داد)
_چشم ارباب
لخت شو
_واتتتت
اسکل منحرف نشو میخوام پانسمانت کنم
_تو چرا پانسمان کنی خودم بلدم
اصلا برو خودت دوش بگیر پانسمان کن خودتو درضم امروز پنجشنبه است همه خدمتکار ها میخوان برم برای اینکه قلب مهربونی دارم میزارم اینجا بمونی
_جدی میگی؟(ذوق)
اره(سرد)
_ممنوننننننننننن(داد هیجانی)
ویو یونگی
از اتاقش رفتم بیرون (تو ذهنش) خدایا اون دختر چقدر کیوته شبیعه خرگوشه چی نه نه یونگی نکنه عاشق شده نه بابا من تابحال عاشق نشدم بیخیال برم بخوابم .
یهو صدای رعد برق اومد صدای جیغ ا.ت شنیدم رفتم اتاقش دیدم داره گریه میکنه میرم کنارش زانو میزنم
ا.ت خوبی(نگران)
_.........
+مگه لالی حرف بزن
_من وقتی بچه بودم وقتی رعد برق اومدم تصادف کردیم پدر مادرم مردن همش تقصیر من بود اگر فرمون و من وجود نداشتم اونا االان زنده بودم (گریه)
ویو یونگی
با حرف های ا.ت دلم شکست برآید استایل بغلش کردم برم گذاشتمش روی تخت دراز میکشیم
+از رعد برق میترسی؟
_اره
+سرتو بزار روی سینه ام بهخواب
_چرا
خوبه بچها؟
- ۱۴.۵k
- ۰۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط