ادامه part³⁵
ادامه part³⁵
×چی کیس؟نه بابا فقط ترسیدم به جاهای دیگه بکشه...
+(نگاه پر معنا)
_خب...هنوز کلی کار دارم...ات میخوای بامن بیای؟
+خب...نه..نمیخوام اذیت شی
_من اذیت نمیشم و خب یونا توعم میتونی بیای
×واقعااا؟؟؟؟(ذوق)
_آره
×ات(نگاه های مظلوم)
+خب...باشه...
_خب لباساتونو عوض کنید و وسایلتونو بردارید
+اوکی
ویو ات
یونا دوباره لباساشو عوض کرد و وسایلشو آماده کرد و منم آماده شدم و دست یونا رو گرفتم و تهیونگم دست منو گرفت..که یهو وارد اتاقی شدیم...اتاق بزرگی بود...معلوم بود اینجا هتل نیست...و فهمیدم اینم یکی از عمارتای تهیونگه...از اتاق رفتم بیرون که دیدم جیمین داره مثل دیوونه ها راه میره و میخنده و لپش قرمزه...تا منو دید اومد سمتم
؛دیگه دارم میرم توی بهشت(خنده)
+جیمین حالت خوبه؟
؛وایسا(میزنه تو صورت خودش)عه خواب نمیبینم(خنده)
_پارک جیمین مست کردی؟
؛الکل هایی با مزه ی بهشت(خنده)
_خب حالا مطمئن شدم...
×آقای پارک خوبید؟
؛اوففف چقدر دختر خوشگل اینجاس(خنده)
_جیمین خفه شو
؛شنا بلدم(قهقهه)(نمیدونم درسته یا نه)
_جیمین خفه شو تا با دستام خفت نکردم(داد)
؛(بوس هوایی)کیم تهیونگ تو رئیس من نیستی(پوزخند)
_(عصبی)
؛اوففف حالا فهمیدم چرا ات تورو میخواد(خنده)وقتی عصبانی میشی خیلی هات و ددی میشی(خنده های بلند)مواظب باش اتو حامله نکنی ددی(خنده)
×+(خنده)
ویو نویسنده
تهیونگ یقه جیمینو طوری گرفت که صورتش توی همون موقع رنگ خون گرفته بود
؛(خنده)
_میکشمت!(بچه ها فیکهههه)
+تهیونگ ولش کن!
×آقای کیم ولش کنیددد!!!
ویو یونا
دیدم که جیمین برام بوس هوایی فرستاد که سرمو بردم پایین و تپش قلب گرفتم...دیدم کیم ولش کرد و جیمین به سمتم اومد و هی عقب میرفتم که خوردم به دیوار...
×چی کیس؟نه بابا فقط ترسیدم به جاهای دیگه بکشه...
+(نگاه پر معنا)
_خب...هنوز کلی کار دارم...ات میخوای بامن بیای؟
+خب...نه..نمیخوام اذیت شی
_من اذیت نمیشم و خب یونا توعم میتونی بیای
×واقعااا؟؟؟؟(ذوق)
_آره
×ات(نگاه های مظلوم)
+خب...باشه...
_خب لباساتونو عوض کنید و وسایلتونو بردارید
+اوکی
ویو ات
یونا دوباره لباساشو عوض کرد و وسایلشو آماده کرد و منم آماده شدم و دست یونا رو گرفتم و تهیونگم دست منو گرفت..که یهو وارد اتاقی شدیم...اتاق بزرگی بود...معلوم بود اینجا هتل نیست...و فهمیدم اینم یکی از عمارتای تهیونگه...از اتاق رفتم بیرون که دیدم جیمین داره مثل دیوونه ها راه میره و میخنده و لپش قرمزه...تا منو دید اومد سمتم
؛دیگه دارم میرم توی بهشت(خنده)
+جیمین حالت خوبه؟
؛وایسا(میزنه تو صورت خودش)عه خواب نمیبینم(خنده)
_پارک جیمین مست کردی؟
؛الکل هایی با مزه ی بهشت(خنده)
_خب حالا مطمئن شدم...
×آقای پارک خوبید؟
؛اوففف چقدر دختر خوشگل اینجاس(خنده)
_جیمین خفه شو
؛شنا بلدم(قهقهه)(نمیدونم درسته یا نه)
_جیمین خفه شو تا با دستام خفت نکردم(داد)
؛(بوس هوایی)کیم تهیونگ تو رئیس من نیستی(پوزخند)
_(عصبی)
؛اوففف حالا فهمیدم چرا ات تورو میخواد(خنده)وقتی عصبانی میشی خیلی هات و ددی میشی(خنده های بلند)مواظب باش اتو حامله نکنی ددی(خنده)
×+(خنده)
ویو نویسنده
تهیونگ یقه جیمینو طوری گرفت که صورتش توی همون موقع رنگ خون گرفته بود
؛(خنده)
_میکشمت!(بچه ها فیکهههه)
+تهیونگ ولش کن!
×آقای کیم ولش کنیددد!!!
ویو یونا
دیدم که جیمین برام بوس هوایی فرستاد که سرمو بردم پایین و تپش قلب گرفتم...دیدم کیم ولش کرد و جیمین به سمتم اومد و هی عقب میرفتم که خوردم به دیوار...
۱۰.۱k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.