آرزوی خودخواهانهای است

آرزوی خودخواهانه‌ای است!
راستش دلم می‌خواهد از فردا به بعد، قابلیتی فراانسانی پیدا کنم و بتوانم گاهی، خودخواسته تبدیل شوم به نسیمی ملایم یا به نور آفتاب‌ و مهتاب یا به هوا.

بعد، آن زمان‌هایی که از تنهایی خودم درمانده شده‌ام، بوزم درون تنهایی آدم‌هایی که دوستشان دارم. بتابم به آن لحظه‌هایی از زندگیشان که من نمی‌تواند کنارشان حضور داشته باشد. جریان پیدا کنم در تمام روزشان و فقط مشاهده‌گر باشم.

وقتی که صبح به سختی از خواب بیدار می‌شوند، وقتی که با همکارانشان می‌گویند و می‌خندند، وقتی که در مسیر محل‌کار تا خانه، مشغول فکر کردن به مصائب زندگیشان هستند، وقتی که کرخت و بی‌حال روی کاناپه می‌افتند و فقط به روبه‌رو خیره می‌شوند، موقع اشک‌ریختنشان، موقع خندیدنشان، موقع استیصال و امیدشان...

کاش می‌توانستم بدون هیچ بودنی حضور پیدا کنم؛ بهتر ببینمشان، عمیق‌تر درکشان کنم، روی اشک‌هایشان بتابم، درون خستگی‌هایشان بوزم و هواوار در آغوششان بگیرم...
دیدگاه ها (۸)

وضعیت مضحکیست. بیهوده منتظرم که اتفاقی بیفتد. اتفاقی که به ی...

توی یک کتابی یک چیزی با این مضمون نوشته بود که آدم‌ها عادت ...

پیر خرابات مغان بوده‌ایمراهزن کوچه غم بوده‌ایمدست امید از دو...

این روزا ديگه مثل قبلنا نيستم ، حقيقت زندگى را دريافته ام ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط