دارم میروم

‎دارم میروم
‎و دوست دارم فکر کنم کسی‌ دلش برایم تنگ می‌‌شود
‎که هر بار چمدانم را باز و بسته کنم، کسی‌ هست دلش بلرزد
‎کسی‌ دعا کند ساعتِ این هوس همین امشب بخوابد
‎دعا کند یک بارِ دیگر جا بمانم
‎جا بمانم از خودم
‎از این سفر‌های نابهنگام
‎از این بدرود‌های پر درد و خاموش
‎دعا کند گذر نامه ام اعتباری نداشته باشد
‎دعا کند خودم، برای این سرزمین اعتباری نداشته باشم
‎که سربازی جلویم را بگیرد و بگوید آخرِ خط همین جاست

‎دارم میروم
‎فرار از بی‌ کسی‌ به بی‌ کسی‌
‎از بی‌ آغوشی به بی‌ آغوشی
‎ از تنهایی‌ به تاریکی‌
‎ از تاریکی‌ به تنهایی
‎از خالی‌ِ روزها به روز‌های خالی‌

‎دارم میروم
‎و می‌دانم دلم برای هر ذره ی این خاک تنگ می‌‌شود
‎گریزِ ناگزیر از این مرز به یک خاکِ بیگانه
‎گریزِ مکرر خودم از خودم ... به یک دیوانه

‎نیکی‌_فیروزکوهی#
📕پاییز صد ساله شد
دیدگاه ها (۱۱)

درد را باران نمی‌شوید ولی...

غم تمام وجودم رو گرفته...اینو وقتی فهمیدم که صبح موقع اذان چ...

علی اکبرِ(ع) حسین تجلی تمام خوبیهایی بود که درون یه جوان میت...

داشتم به تو فکر میکردم...و به روزهای آخر سال...و به پایان ها...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط