Part 9
Part 9
فیک کلید عشق 🗝️❤️
به سمت کمپانی حرکت کردم
وارد سالُنی که گفته بودن شدم
یه اتاق تقریبا بزرگ بود که یه آینه ی خیلی بزرگ داشت ، با چندتا صندلی،
وسایل میکاپ مرتب روی میز چیده شده بود
از اونجا که توی میکاپ خیلی مهارت داشتم نفس عمیقی کشیدم و کاپشنم رو درآوردم
۷ تا صندلی جلوی آیینه ها چیده شده بود
و یه ردیف مبل هم دور تا دور اتاق چسبیده بهم چیده شده بودن
روی مبل نشستم
بعد از تقریباً ۲ دقیقه در باز شد
با دیدین اون صحنه خشکم زده بود
همون پسری بود که تو کافه دیدمش
خندید و گفت هی ببینم تو همون دختری هستی که تو کافه دیدمش
از خجالت لُپام سرخ شده بود و با خجالت جواب دادم بله
خنده ی کیوتی کرد و گفت من جیمینم
خوشبختم منم ا/ت هستم
جیمین : اسم قشنگی داری
ا/ت : مچکرم
همزمان ۶ تا فرشته ی دیگه هم وارد اتاق شدن
همشون با لبخند بهم نگاه میکردن
خدااااا چطور ممکنه ، یکی از یکی جذاب تر ، نکنه دارم خواب میبینم ، صدای ضربان قلبم رو به خوبی میشنیدم
به خودم اومدم و سلام کردم
جیمین گفت بچه ها ایشون ا/ت هستن
ا/ت : از ملاقات با شما خوشبختم
اعضا باهم گفتن : ما هم همینطور اعضا یک یکی خودشونو بهم معرفی کردن
ا/ت من نامجون هستم ، کیم نامجون میتونی منو نامی صدا کنی من لیدر و سخنگوی گروه هستم
لبخندی زدم و گفتم باشه نامی
بعدی با افتخار سرشو بالا گرفت و گفت : هِلو آیم ورلد واید هندسام جین
نتونستم جلوی خنده ی خودمو بگیرم و زدم زیر خنده
رفتارش خیلی بامزه بود تاحالا ندیده بودم کسی اینجوری خودشو معرفی کنه اونم از خدندیه من خندیدو گفت ا/ت من کیم سوکجین هستم میتونی منو جین صدا کنی و بعدش دستشو به طرف لباش برد و برام بوس فرستاد
راستش یکم از این کار جین خجالت کشیدم
به بعدی نگاه کردم ساکت ترو آروم تر از همه بود
قیافش خیلی بامزه و کیوت بود دستشو به سمتم دراز کرد و گفت من مین یونگی هستم میتونی منو شوگا صدا کنی
نفر بعدی جلو اومد از همشون پر انرژی تر بود صورتش میدرخشید و با خنده گفت من جیهوپم
ا/ت : خوشبختم
نامجون خندیدو گفت ا/ت میتونی باهامون راحت حرف بزنی
قبول کردم
بعدی جیمین بود
جیمین : خوب منم که میشناسی من پارک جیمینم(با خنده)
منم خندیدم و گفتم آره بعد از اون فاجعه باید اسمتو یادم بمونه
اعضا بهم نگاه کردن و گفتن کدوم فاجعه؟!شما قبلا همو دیده بودید؟
ادامه پارت بعدی رو میزارم
فیک کلید عشق 🗝️❤️
به سمت کمپانی حرکت کردم
وارد سالُنی که گفته بودن شدم
یه اتاق تقریبا بزرگ بود که یه آینه ی خیلی بزرگ داشت ، با چندتا صندلی،
وسایل میکاپ مرتب روی میز چیده شده بود
از اونجا که توی میکاپ خیلی مهارت داشتم نفس عمیقی کشیدم و کاپشنم رو درآوردم
۷ تا صندلی جلوی آیینه ها چیده شده بود
و یه ردیف مبل هم دور تا دور اتاق چسبیده بهم چیده شده بودن
روی مبل نشستم
بعد از تقریباً ۲ دقیقه در باز شد
با دیدین اون صحنه خشکم زده بود
همون پسری بود که تو کافه دیدمش
خندید و گفت هی ببینم تو همون دختری هستی که تو کافه دیدمش
از خجالت لُپام سرخ شده بود و با خجالت جواب دادم بله
خنده ی کیوتی کرد و گفت من جیمینم
خوشبختم منم ا/ت هستم
جیمین : اسم قشنگی داری
ا/ت : مچکرم
همزمان ۶ تا فرشته ی دیگه هم وارد اتاق شدن
همشون با لبخند بهم نگاه میکردن
خدااااا چطور ممکنه ، یکی از یکی جذاب تر ، نکنه دارم خواب میبینم ، صدای ضربان قلبم رو به خوبی میشنیدم
به خودم اومدم و سلام کردم
جیمین گفت بچه ها ایشون ا/ت هستن
ا/ت : از ملاقات با شما خوشبختم
اعضا باهم گفتن : ما هم همینطور اعضا یک یکی خودشونو بهم معرفی کردن
ا/ت من نامجون هستم ، کیم نامجون میتونی منو نامی صدا کنی من لیدر و سخنگوی گروه هستم
لبخندی زدم و گفتم باشه نامی
بعدی با افتخار سرشو بالا گرفت و گفت : هِلو آیم ورلد واید هندسام جین
نتونستم جلوی خنده ی خودمو بگیرم و زدم زیر خنده
رفتارش خیلی بامزه بود تاحالا ندیده بودم کسی اینجوری خودشو معرفی کنه اونم از خدندیه من خندیدو گفت ا/ت من کیم سوکجین هستم میتونی منو جین صدا کنی و بعدش دستشو به طرف لباش برد و برام بوس فرستاد
راستش یکم از این کار جین خجالت کشیدم
به بعدی نگاه کردم ساکت ترو آروم تر از همه بود
قیافش خیلی بامزه و کیوت بود دستشو به سمتم دراز کرد و گفت من مین یونگی هستم میتونی منو شوگا صدا کنی
نفر بعدی جلو اومد از همشون پر انرژی تر بود صورتش میدرخشید و با خنده گفت من جیهوپم
ا/ت : خوشبختم
نامجون خندیدو گفت ا/ت میتونی باهامون راحت حرف بزنی
قبول کردم
بعدی جیمین بود
جیمین : خوب منم که میشناسی من پارک جیمینم(با خنده)
منم خندیدم و گفتم آره بعد از اون فاجعه باید اسمتو یادم بمونه
اعضا بهم نگاه کردن و گفتن کدوم فاجعه؟!شما قبلا همو دیده بودید؟
ادامه پارت بعدی رو میزارم
۲۷.۰k
۲۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.