ℱ𝒶𝓀ℯ (𝒦𝒾𝓂 𝒯𝒶ℯℎ𝒴𝓊𝓃ℊ)
ℱ𝒶𝓀ℯ (𝒦𝒾𝓂 𝒯𝒶ℯℎ𝒴𝓊𝓃ℊ)
𝒜 𝒸ℎ𝒶𝓃𝒸ℯ 𝓉ℴ 𝓇ℯ𝓉𝓊𝓇𝓃
℘ℓℯ𝒶𝓈ℯ 𝓈𝓊℘℘ℴ𝓇𝓉
℘𝒶𝓇𝓉: ۷
𝒟ℴ 𝓃ℴ𝓉 𝒸ℴ℘𝒴 𝒾𝓃 𝒶𝓃𝒴 𝓌𝒶𝒴. 𝒲𝒶𝓇𝓃𝒾𝓃ℊ. 𝒲𝒶𝓇𝓃𝒾𝓃ℊ
════════════════════════✿
════════════════════════✿
════════════════════════✿
ܦ̇ࡅ࡙ܭ (ܭࡅ࡙ܩܢ ࡅ߳ܣࡅ࡙ࡐࡅ߭ܭَ
ܦ̇ܝࡎࡅ߳ܨ ܢ̣ܝߊܨ ܢ̣ߊܝ̇ ܭَܢܚ݅ࡅ߳ߺߺܙ
P:۷
جمینم رفت پی کارش
تهیونگ ویو
امشب باید به بورا بگم دوسش دارم باید احساساتم رو بهش ابزار کنم بابد احساساتم رو بروز بدم باید ببینه چقدر عاشقشم چقدر دوسش دارم امشب ازش خواستگاری میکنم باید اون دختر مال من باشه شوهر فعلیش هم میگشم مزاحم زندگی ما نشه
کار خلاف هم کنار میزارم
بورا ویو
هنوزم تهبونگ رو دوست دارم و فکر نیکنم چون از شوهرم طلاق گرفتم درخواست منو قبول کنه
هوف له خودت بیا بورا اون فقط تورو برای تشکر با شام دعوت کرده بهتر تو این پرونده ها تمرکز کنم آره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.پرش زمانی به ساعت ۹ شب
بورا ویو
کارام رو کردم رفتم به یه حموم ۱۰ مینی
اومدم بیرون موهامو خشک کردم
بعد از خشک کردن موهام یه میکاپ ساده کردم
بعدش موهامو رو حالت دادم بعد از حالت دادن موهام یه لباس سیاه نسبتا باز پوشیدم و یه عطر تلخ زنونه زدم و سوار ماشینم شدم ک راهی خونه تهیونگشدم
تهبونگویو
خودمو حسابی خوشتیپ کرده بودم و دیدم زنگه خونه خورد..........و
.
.
.
..
.
.
.
.
.
..رفتم درو باز کردم بورا رو دیدم حسابی خوشگل شده لود البته خوشگلم بودا
_خوش اومدی بورام
+اوم سلام تهیونگ ...توی دلش(بورام چیه مرد حسابی بورا انگار مال اینم )
_بیا ...از این طرف
+اوه چه کردی
_بله دیگه الکی که مافیا نیستم
+حالا از خودت تعریف نکن (خندا )
هر دو نشستن روی میز
بورا میخواست شروع کنه که تهیونگ گفت
_بورا میخوام چیزی بهت بگم
+ای خدا یعنی میخواد چی بگه
+جانم .....یعنی بله
_تهیونگ از صندلی بلند شد و زانو زد
_با من ازدواج میکنی
+اون لحضه بهترین لحضه زندگیم بود
که پاشدم
+بله .
و هردو همو بقل کردن
_دوست دارم
+منم دوست دارم
.
.
.
.
..
و اینا ازدواج کردن و تهیونگ شعل مافیا رو کنار گذاشت و صاحب ۳ فرزند ۳ قولو شدن که هر سه تاش دختر بودن یجی جیسو جونی که به خوبی کنار هم زندگی کردن و دیگه چی خب دیگه عالی شد نه معلوم خیلی چرت کردمش هوف هوف هوف
بلخره اینم تموم شد
𝒜 𝒸ℎ𝒶𝓃𝒸ℯ 𝓉ℴ 𝓇ℯ𝓉𝓊𝓇𝓃
℘ℓℯ𝒶𝓈ℯ 𝓈𝓊℘℘ℴ𝓇𝓉
℘𝒶𝓇𝓉: ۷
𝒟ℴ 𝓃ℴ𝓉 𝒸ℴ℘𝒴 𝒾𝓃 𝒶𝓃𝒴 𝓌𝒶𝒴. 𝒲𝒶𝓇𝓃𝒾𝓃ℊ. 𝒲𝒶𝓇𝓃𝒾𝓃ℊ
════════════════════════✿
════════════════════════✿
════════════════════════✿
ܦ̇ࡅ࡙ܭ (ܭࡅ࡙ܩܢ ࡅ߳ܣࡅ࡙ࡐࡅ߭ܭَ
ܦ̇ܝࡎࡅ߳ܨ ܢ̣ܝߊܨ ܢ̣ߊܝ̇ ܭَܢܚ݅ࡅ߳ߺߺܙ
P:۷
جمینم رفت پی کارش
تهیونگ ویو
امشب باید به بورا بگم دوسش دارم باید احساساتم رو بهش ابزار کنم بابد احساساتم رو بروز بدم باید ببینه چقدر عاشقشم چقدر دوسش دارم امشب ازش خواستگاری میکنم باید اون دختر مال من باشه شوهر فعلیش هم میگشم مزاحم زندگی ما نشه
کار خلاف هم کنار میزارم
بورا ویو
هنوزم تهبونگ رو دوست دارم و فکر نیکنم چون از شوهرم طلاق گرفتم درخواست منو قبول کنه
هوف له خودت بیا بورا اون فقط تورو برای تشکر با شام دعوت کرده بهتر تو این پرونده ها تمرکز کنم آره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.پرش زمانی به ساعت ۹ شب
بورا ویو
کارام رو کردم رفتم به یه حموم ۱۰ مینی
اومدم بیرون موهامو خشک کردم
بعد از خشک کردن موهام یه میکاپ ساده کردم
بعدش موهامو رو حالت دادم بعد از حالت دادن موهام یه لباس سیاه نسبتا باز پوشیدم و یه عطر تلخ زنونه زدم و سوار ماشینم شدم ک راهی خونه تهیونگشدم
تهبونگویو
خودمو حسابی خوشتیپ کرده بودم و دیدم زنگه خونه خورد..........و
.
.
.
..
.
.
.
.
.
..رفتم درو باز کردم بورا رو دیدم حسابی خوشگل شده لود البته خوشگلم بودا
_خوش اومدی بورام
+اوم سلام تهیونگ ...توی دلش(بورام چیه مرد حسابی بورا انگار مال اینم )
_بیا ...از این طرف
+اوه چه کردی
_بله دیگه الکی که مافیا نیستم
+حالا از خودت تعریف نکن (خندا )
هر دو نشستن روی میز
بورا میخواست شروع کنه که تهیونگ گفت
_بورا میخوام چیزی بهت بگم
+ای خدا یعنی میخواد چی بگه
+جانم .....یعنی بله
_تهیونگ از صندلی بلند شد و زانو زد
_با من ازدواج میکنی
+اون لحضه بهترین لحضه زندگیم بود
که پاشدم
+بله .
و هردو همو بقل کردن
_دوست دارم
+منم دوست دارم
.
.
.
.
..
و اینا ازدواج کردن و تهیونگ شعل مافیا رو کنار گذاشت و صاحب ۳ فرزند ۳ قولو شدن که هر سه تاش دختر بودن یجی جیسو جونی که به خوبی کنار هم زندگی کردن و دیگه چی خب دیگه عالی شد نه معلوم خیلی چرت کردمش هوف هوف هوف
بلخره اینم تموم شد
۴.۱k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.