دل ناشاد و حزین را
دل ناشاد و حزین را
به دَمی شاد کنیم
سخن از دل بزنیم و
گره از زلف بتان باز کنیم
گیسوان شب یلدا
به سر انگشت نیاز
شانه با عطر دل انگیز زنیم
من تفأل کنم از صدق و صفا
شعری از دفتر حافظ تو بخوان
نقل شیرین به دهان گیر و
من از کام تو لب
دل ما را ببرد
پسته ی خندان به دو لب
مشتی از مَجمَع آجیل گشا
به کف آریم و نظر باز کنیم
بشِکافیم اناری و
به هر دانه ی سرخ
شکر ایزد به تمنای دل خویش کنیم
امشب این قصه دراز است
چو یلدا شب سرد
قصه ی عشق من و
عاشقی و خلوت یار
به دَمی شاد کنیم
سخن از دل بزنیم و
گره از زلف بتان باز کنیم
گیسوان شب یلدا
به سر انگشت نیاز
شانه با عطر دل انگیز زنیم
من تفأل کنم از صدق و صفا
شعری از دفتر حافظ تو بخوان
نقل شیرین به دهان گیر و
من از کام تو لب
دل ما را ببرد
پسته ی خندان به دو لب
مشتی از مَجمَع آجیل گشا
به کف آریم و نظر باز کنیم
بشِکافیم اناری و
به هر دانه ی سرخ
شکر ایزد به تمنای دل خویش کنیم
امشب این قصه دراز است
چو یلدا شب سرد
قصه ی عشق من و
عاشقی و خلوت یار
۴.۴k
۲۹ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.