p27
p27
ا.ت ویو
سرشو نزدیک کرد و
اروم دره گوشم زمزمه کرد
_ فقط تو میتونی بهم ارامش بدی
تعجب کردم
+ منظورت چیه ؟
نزدیکتر شد و منو بیشتر به خودش فشرد
دوباره در گوشم زمزمه کرد
_ هیشش دوست دارم سریع تر برسم عمارت
از حرفش ترسیدم ، بدنم یخ کرد
یعنی میخواد باهام چیکار کنه
+ ت..هیونگ لطفا ب..بزار برم
_ دیگه به اسم صدام نکن
ساکت باش تا برسیم پرنسس
کل راه ساکت بودم و بدنم میلرزید
بعد چند ساعت رسیدیم
دستمو گرفت و کشون کشون برد جلو در عمارت
به در که رسیدیم براید استایل بغلم کرد و
بی توجه به تعظیم و حرص خوردن بعضی خدمتکارا
از پله ها رفت بالا تو اتاقش درو قفل کرد و
منو گذاشت زمین
تخت و کشید کنار
یه در بود اونو کشید بالا ، با چشماش بهم اشاره کرد برم توش
زبونم بند اومده بود حرف نمیزدم
راه افتادم اونم پشت سرم اومد کلی پله بود
و البته خیلی هم تاریک
بعد از اینکه پله ها تموم شد تهیونگ منو هل داد
که افتادم زمین بعدش هم رفت سمت یه جایی * تاریکه نمیتونه واضح ببینه *
که همه چراغا روشن شد واوو
توی عمارتش یه عمارت دیگه داشت
یه اتاق بود اما اندازه یه قصر بود
خیلی رویایی بود
_ از این به بعد اینجا میمونیم
+ من ؟
_ دوتایی باهم
+ چ.. چرا ؟
_ چون دیگه تو عروسک منی
نمیتونم بزارم همینجوری از دستم در بری
+ من نمیتونم اینجا بمونم خواهش میکنم
قول میدم دیگه فرار نمیکنم
تهیونگ دستشو گذلشت رو لبم و
_ هیشش اینجا همه چی داره
تو ام برو رو تخت الان میام
+ نمیرم
_ گوش ندادن به حرفم عواقب خوبی نداره
میدونستم که هرچی میگه رو انجام میده مس رفتم نشستم رو تخت
اونم رفت تو یه اتاق
بعد چند مین با بدن لخت و یه لباس خواب دخترونه اومد * محض اطلاع جناب کیم شرتک داره *
سیکس پکاش خیلی جذاب بود
لباسو گرفت سمتمو
_ مث یه دختر خوب برو تو اتاق و بپوشش
لباس و گرفتم و رفتم اتاق پرو
لباس و پوشیدم اومدم بیرون تهیونگ رو تخت نشسته بود
انگار منتظر من بود
رفتم سمتش که منو دید
و یه لبخند هیز زد
سر تا پام و انالیز کرد و
_ بیا بشین ببینم * اشاره به پاهاش *
رفتم نشستم رو پاهاش
..._
ا.ت ویو
سرشو نزدیک کرد و
اروم دره گوشم زمزمه کرد
_ فقط تو میتونی بهم ارامش بدی
تعجب کردم
+ منظورت چیه ؟
نزدیکتر شد و منو بیشتر به خودش فشرد
دوباره در گوشم زمزمه کرد
_ هیشش دوست دارم سریع تر برسم عمارت
از حرفش ترسیدم ، بدنم یخ کرد
یعنی میخواد باهام چیکار کنه
+ ت..هیونگ لطفا ب..بزار برم
_ دیگه به اسم صدام نکن
ساکت باش تا برسیم پرنسس
کل راه ساکت بودم و بدنم میلرزید
بعد چند ساعت رسیدیم
دستمو گرفت و کشون کشون برد جلو در عمارت
به در که رسیدیم براید استایل بغلم کرد و
بی توجه به تعظیم و حرص خوردن بعضی خدمتکارا
از پله ها رفت بالا تو اتاقش درو قفل کرد و
منو گذاشت زمین
تخت و کشید کنار
یه در بود اونو کشید بالا ، با چشماش بهم اشاره کرد برم توش
زبونم بند اومده بود حرف نمیزدم
راه افتادم اونم پشت سرم اومد کلی پله بود
و البته خیلی هم تاریک
بعد از اینکه پله ها تموم شد تهیونگ منو هل داد
که افتادم زمین بعدش هم رفت سمت یه جایی * تاریکه نمیتونه واضح ببینه *
که همه چراغا روشن شد واوو
توی عمارتش یه عمارت دیگه داشت
یه اتاق بود اما اندازه یه قصر بود
خیلی رویایی بود
_ از این به بعد اینجا میمونیم
+ من ؟
_ دوتایی باهم
+ چ.. چرا ؟
_ چون دیگه تو عروسک منی
نمیتونم بزارم همینجوری از دستم در بری
+ من نمیتونم اینجا بمونم خواهش میکنم
قول میدم دیگه فرار نمیکنم
تهیونگ دستشو گذلشت رو لبم و
_ هیشش اینجا همه چی داره
تو ام برو رو تخت الان میام
+ نمیرم
_ گوش ندادن به حرفم عواقب خوبی نداره
میدونستم که هرچی میگه رو انجام میده مس رفتم نشستم رو تخت
اونم رفت تو یه اتاق
بعد چند مین با بدن لخت و یه لباس خواب دخترونه اومد * محض اطلاع جناب کیم شرتک داره *
سیکس پکاش خیلی جذاب بود
لباسو گرفت سمتمو
_ مث یه دختر خوب برو تو اتاق و بپوشش
لباس و گرفتم و رفتم اتاق پرو
لباس و پوشیدم اومدم بیرون تهیونگ رو تخت نشسته بود
انگار منتظر من بود
رفتم سمتش که منو دید
و یه لبخند هیز زد
سر تا پام و انالیز کرد و
_ بیا بشین ببینم * اشاره به پاهاش *
رفتم نشستم رو پاهاش
..._
۳.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.