تو ای رویت چراغ و چشم خانه

تو ای رویت چراغ و چشم خانه
بدونت غمکده شد آشیانه
مذاب غم ز دل تا دیده سر رفت
کشیده غصه از هر سو زبانه
پریشان قلب من چون بید مجنون
نکرده زلف ها را بی تو شانه
نشسته طفل دل بیدار تا صبح
گرفته هی نبودت را بهانه
گلویش را گرفته بغض و ماتم
چو مرغی بی پر و بی آب و دانه
بیا ای مهربان شاد است دشمن
کشیده بهر من خط و نشانه
عدویی که همیشه در کمین بود
نموده تیر کین سویم روانه
بیا تا ساز قلبم را کنی کوک
بدون تار و بی چنگ و چغانه
نبودی تا ببینی با اجل هم
ز ناچاری زده دل چک وَ چانه
کمی مهلت گرفته تا بیایی
بگیرد عطر تو گلهای خانه
دیدگاه ها (۹)

برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتمبر تنم تصویر ماهش را نگه ...

بیخیالش اگه اِی فاصله دوره گلکمهمه جا از تو ُپرِ عطرِ حضوره ...

دوست دارم بر شبم مهمان شویبر کویر تشنه چون باران شویدوست دار...

باد آمد دورِ تو پیچید و عطرت را ربودکوه، پُشتِ ابرها زیبایی ...

دی به رهش فکنده‌ام طفل سرشک دیده رادر کف دایه داده‌ام کودک ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط