برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم

برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم تصویر ماهش را نگه می داشتم
رفت و بی او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده بودن را چنین مشکل نمی پنداشتم
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم
با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده ام
جای او را در دلم خالی نگه می داشتم
دوست ها را حذف کردم تک تک از تنهایی ام
جا برای هیچ کس جز یاد او نگذاشتم
وصل او را از خدا می خواستم تا قبل از این!
دیدمش با دیگری...
دست از دعا برداشتم
دیدگاه ها (۷)

بیخیالش اگه اِی فاصله دوره گلکمهمه جا از تو ُپرِ عطرِ حضوره ...

هم غنی‌ام کرده و هم مستمندم کرده عشقبا همه درویشی من، سربلند...

تو ای رویت چراغ و چشم خانهبدونت غمکده شد آشیانهمذاب غم ز دل ...

دوست دارم بر شبم مهمان شویبر کویر تشنه چون باران شویدوست دار...

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ¹هوا بارونی بود! و تاریکی همه جات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط