ا.ت:ازهمه بهتر من میخوام عروسیتون باشم با جنی کلی حرف دار
ا.ت:ازهمه بهتر من میخوام عروسیتون باشم با جنی کلی حرف دارم
جنی:خوشحال میشم
ا.ت:*لبخند
ا.ت:خب من باید برم
لیم:___
ا.ت:نگران نباش لیم به محض اینکه داییم خوب شه بر میگردم
لیم:لطفا زود تر
بلند شدم
ا.ت:خداحافظ
لیم بلند شدو بغلم کرد
ازم خداحافظی کرد
رفتم سمت اتاق مدیر در زدم با صداش وارد شدم
تعظیم کردم
رئیس:ا.ت؟
ا.ت:سلام رئیس
رئیس:هه بلاخره اومدی؟
ا.ت:بله اومدم استعفا بدم
رئیس:چی؟
ا.ت:بله
رئیس:برای چی؟حتی یهو غییت زد
ا.ت:بوسان برام مشکل پیش اومد یهویی واقعا متاسفم ولی مجبورم
رئیس :خیله خب
پرش زمانی*
از شرکت زدم بیرون بلاخره کارام تموم شد
گوشیمو از تو کیفم برداشتم
به جیم زنگ زدم
ا.ت:الو؟بیا دنبالم
بدون اینکه چیزی بشنوم قط کردم
ناراحت بودم از اینکه همچین زندگی دارم
همینجوری راه میرفتم بی هدف که یه ماشین مشکی جلوم وایستاد درو باز کرد
نشستم تو ماشینو درو بستم سرد برخورد شدم
حرکت کردیم
جین:چی شده؟
بغض داشتم
ا.ت: که بدونی چه فرقی به حال تو میکنه؟
جین:اونقداهم که فکر بی احساس نیستم
دیگه نتونستم تحمل کنم
اشکام داشت میریخت
سرمو بالا کردم
ا.ت: نمیتونم دیگه تحمل کنم این زندگیو
جنی:خوشحال میشم
ا.ت:*لبخند
ا.ت:خب من باید برم
لیم:___
ا.ت:نگران نباش لیم به محض اینکه داییم خوب شه بر میگردم
لیم:لطفا زود تر
بلند شدم
ا.ت:خداحافظ
لیم بلند شدو بغلم کرد
ازم خداحافظی کرد
رفتم سمت اتاق مدیر در زدم با صداش وارد شدم
تعظیم کردم
رئیس:ا.ت؟
ا.ت:سلام رئیس
رئیس:هه بلاخره اومدی؟
ا.ت:بله اومدم استعفا بدم
رئیس:چی؟
ا.ت:بله
رئیس:برای چی؟حتی یهو غییت زد
ا.ت:بوسان برام مشکل پیش اومد یهویی واقعا متاسفم ولی مجبورم
رئیس :خیله خب
پرش زمانی*
از شرکت زدم بیرون بلاخره کارام تموم شد
گوشیمو از تو کیفم برداشتم
به جیم زنگ زدم
ا.ت:الو؟بیا دنبالم
بدون اینکه چیزی بشنوم قط کردم
ناراحت بودم از اینکه همچین زندگی دارم
همینجوری راه میرفتم بی هدف که یه ماشین مشکی جلوم وایستاد درو باز کرد
نشستم تو ماشینو درو بستم سرد برخورد شدم
حرکت کردیم
جین:چی شده؟
بغض داشتم
ا.ت: که بدونی چه فرقی به حال تو میکنه؟
جین:اونقداهم که فکر بی احساس نیستم
دیگه نتونستم تحمل کنم
اشکام داشت میریخت
سرمو بالا کردم
ا.ت: نمیتونم دیگه تحمل کنم این زندگیو
۵.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.