پارت آخر😊
پارت آخر😊
P¹⁰
(رسیدن به خونه)
ویو ا/ت داشتم با کلی بغض وسایلمو جمع میکردم و جیمین رو کاناپه بود و داشت تلویزیون میدید چون نمیدونست من قراره برم
+جیمین هق خدافظ
-کجا میری ....وایسا ببینم(میره جلوی ا/ت)
+جیمین هق هق مامان بابات منو دوست ندارن ما به هم نمیرسیم
-مگه اونا باید.... مهم نیست
من بدون تو نمیتونم ا/ت
+منم
هق
ولی مجبوریم
ویو ا/ت
جیمینو بوسیدم و از کنارش رفتم بیرون
-نه نه ا/ت وایسا خواهش..(ا/ت در رو میبنده) میکنم(بغض)
ا/ت چرا رفتی
+داشتم با کلی گریه میرفتم خونه و اون باری که اولین دیدارم با جیمین بود رو دیدم
گریه ام شدید تر شد و دوییدم رفتم خونه
سال ها بعد
ویو جیمین
الان سال هاست که من و ا/ت از هم درویم ولی من هنوز به یادشم
امروز روز تولد منه
رو کاناپه نشسته بودم که در زدن
رفتم در رو باز کردم
پستچی بود
پستچی:سلام وقتتون بخیر این رو یک خانومی بهت داد ولی نمیدونم از طرف کیه
-ممنون خدانگه دار
ویو جیمین
در رو بستم اون یک گل خیلی بزرگ با یک نامه بود
نامه :
سلام اوپا
تولدت مبارک امیدوارم دوباره هم رو ببینیم
دلم برات تنگ شده
تولدت مبارک چاگیا 🌹
ا/ت
ویو جیمین
ا..اونو ا/ت فرستاده بود
وای خدایا کاش ببینمش
(شب موقع تولد)
ویو جیمین
الان تولدمه و همه دعوتن
وایسا اون کیه ؟؟
یکی اون پشت ....
ا/تههههههه
-ا/ت(داد)
+جیمیناااااااااااا(بدو بدو میره بغلش)
-دلم برای بغل کردنت تنگ شده بود
+منم
@ا/ت
+ببخشید خانم(از بغل جیمین در میاد و میگه) من نباید اینجا باشم
@نه وایسا
یوری خودش اعتراف کرد که کار تو نبوده ولی از اونجایی که نمیدونستم کجایی و جیمین قهر کرده بود باهام نمیتونستم برگردونمت
+پس یعنی...
@اره
من میزارم با پسرم ازدواج کنی
ویو ا/ت
تا مادر جیمین اینو گفت جیمین سریع لبمو بوسید
+تولدت مبارک
-مرسی چاگیا (بغلش میکنه)
ویو ا/ت
و الان ما باهم ازدواج کردیم و ۱ دختر و ۱ پسر داریم
________________________________
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه🙂🌹
P¹⁰
(رسیدن به خونه)
ویو ا/ت داشتم با کلی بغض وسایلمو جمع میکردم و جیمین رو کاناپه بود و داشت تلویزیون میدید چون نمیدونست من قراره برم
+جیمین هق خدافظ
-کجا میری ....وایسا ببینم(میره جلوی ا/ت)
+جیمین هق هق مامان بابات منو دوست ندارن ما به هم نمیرسیم
-مگه اونا باید.... مهم نیست
من بدون تو نمیتونم ا/ت
+منم
هق
ولی مجبوریم
ویو ا/ت
جیمینو بوسیدم و از کنارش رفتم بیرون
-نه نه ا/ت وایسا خواهش..(ا/ت در رو میبنده) میکنم(بغض)
ا/ت چرا رفتی
+داشتم با کلی گریه میرفتم خونه و اون باری که اولین دیدارم با جیمین بود رو دیدم
گریه ام شدید تر شد و دوییدم رفتم خونه
سال ها بعد
ویو جیمین
الان سال هاست که من و ا/ت از هم درویم ولی من هنوز به یادشم
امروز روز تولد منه
رو کاناپه نشسته بودم که در زدن
رفتم در رو باز کردم
پستچی بود
پستچی:سلام وقتتون بخیر این رو یک خانومی بهت داد ولی نمیدونم از طرف کیه
-ممنون خدانگه دار
ویو جیمین
در رو بستم اون یک گل خیلی بزرگ با یک نامه بود
نامه :
سلام اوپا
تولدت مبارک امیدوارم دوباره هم رو ببینیم
دلم برات تنگ شده
تولدت مبارک چاگیا 🌹
ا/ت
ویو جیمین
ا..اونو ا/ت فرستاده بود
وای خدایا کاش ببینمش
(شب موقع تولد)
ویو جیمین
الان تولدمه و همه دعوتن
وایسا اون کیه ؟؟
یکی اون پشت ....
ا/تههههههه
-ا/ت(داد)
+جیمیناااااااااااا(بدو بدو میره بغلش)
-دلم برای بغل کردنت تنگ شده بود
+منم
@ا/ت
+ببخشید خانم(از بغل جیمین در میاد و میگه) من نباید اینجا باشم
@نه وایسا
یوری خودش اعتراف کرد که کار تو نبوده ولی از اونجایی که نمیدونستم کجایی و جیمین قهر کرده بود باهام نمیتونستم برگردونمت
+پس یعنی...
@اره
من میزارم با پسرم ازدواج کنی
ویو ا/ت
تا مادر جیمین اینو گفت جیمین سریع لبمو بوسید
+تولدت مبارک
-مرسی چاگیا (بغلش میکنه)
ویو ا/ت
و الان ما باهم ازدواج کردیم و ۱ دختر و ۱ پسر داریم
________________________________
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه🙂🌹
۱۰.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.