mission complete 🍷🖤
mission complete 🍷🖤
part: 5
+ اونوقت چرا برات مهم بود
یونگی بدون اینکه به لارا توجه کنه
_امشب ساعت دو یه پارتی هست مافیا های بزرگ کره از جمله هوانگ و باند VN هم اینجا جمع شدن و توهم باید حضور داشته باشی
+برو بیرون
یونگی از جواب لارا تعجبی نکرد و از اتاقش بیرون رفت
__
درحالی که همه ی مافیا های کره جمع شده بودن و صدای موسیقی ی قدیمی ای همه جا را احاطه کرده بود
a rush
a glance
a touch
a dance
a look in somebody eyes
to light up the sky,s
to open the world and send it reeling
a voice that says, l'll be here
and you be alright
~song : city of stars~
درحال صحبت بودن لارا همون موقع درحالی که با یه لباس مشکی و ماسکی که نصف صورتش رو پوشونده بود یا یونگی ای که همه به اسم شوگا میشناختنش وارد پارتی شد
آروم لبشو سمت گوش شوگا برد و لب زد
+بهتره حواست باشه دست از پا خطا نکنی...چون همین الانشم دارم از دیوونگی میمیرم
لارا اینو گفت و به سمت بقیه رفت
√به به لارا هم اینجا حضور داره،بفرما بشین
لارا بدون هیچ جوابی و با نگاهی خیلی سرد و بی حس نشست و شوگا هم پیش اون نشست
همه داشتن درباره ی کارایی که کرده بودن و چیزایی مثل کارایی کن توی باند هاشون میکنن صحبت میکردن
ولی لارا با سکوت عمیقی درحالی که شراب قرمز شو میخورد بهشون نگاه میکرد
-فکر کنم بهتره راجب به چیزایی که لارا دوست داره هم صحبت کنیم حتما حوصلش سر رفته...خب لارا تو به چه چیزایی علاقه داری؟
+خو*ن چطوره ؟
🍷🖤
+خو*ن چطوره؟
هانا ریس باند could درحالی که جام شرابشو بالا میورد آروم خطاب به لارا لب زد:
-عالیه
~ چند مین بعد ~.
-راستی لارا!بنظرم و شوگا خیلی بهم میاید...بنظرت برای ملکه ی مافیا شدن یکم دیر نشده؟
+از جونت سیر شدی؟
هانا میدونست لارا شوخی نمیکنه پس خفه شد
درحالی که همه غرق در صحبت بودن ،صدای پسر ناآشنایی که میکروفون به دست ایستاده بود به گوششون خورد
=میتونم توجهتون رو بگیرم؟
=امروز یه ماموریتی در توکیو پیش اومده
که مربوط به قضیه ی باند night است
با این حرف پسر لارا سریعا از جاش بلند شد و چند قدمی به سمت پسر غریبه ای که روی صحنه ایستاده بود رفت
=این مأموریت در واقع سرقت...
قبل از اینکه پسر حرفش رو تموم کنه لارا دستش رو به سمت اسلحه اش برد و یه سوراخ وسط سر پسر ایجاد کرد
همه ی نگاه ها روی لارا بود
بدون توجه به بقیه آروم به سر جاش برگشت ولی قبل از اینکه بشینه یونگی دستش رو گرفت و دم گوشش زمزمه کرد:
_نظرت چیه بیرون یه گفت و گویی باهم داشته باشیم ؟
بدون هیچ جوابی دست پسرو محکم پس زد و به سمت در خروجی حرکت کرد
شوگا هم به دنبالش رفت
+خب؟
_این چه غلطی بود کردی؟
+انتظار داشتی بزارم اطلاعات بیشتری ازمون بدن؟بجای اینکه برای من صداتو بالا ببری بفهم کدوم عوضی ای اطلاعاتت رو پیدا کرده...الانم از این جای کوفتی بریم واقعا حوصله ی بحث های مزخرفشون رو ندارم
_ خیلی عوض شدی جانگ بورام!
+یادت باشه...سفید بودم ولی سیاهم کردید!
#فیکشن #فیک #بی_تی_اس #شوگا #مین_یونگی #لارا
#fiction #fake #bts #suga #min_yongi #lara
part: 5
+ اونوقت چرا برات مهم بود
یونگی بدون اینکه به لارا توجه کنه
_امشب ساعت دو یه پارتی هست مافیا های بزرگ کره از جمله هوانگ و باند VN هم اینجا جمع شدن و توهم باید حضور داشته باشی
+برو بیرون
یونگی از جواب لارا تعجبی نکرد و از اتاقش بیرون رفت
__
درحالی که همه ی مافیا های کره جمع شده بودن و صدای موسیقی ی قدیمی ای همه جا را احاطه کرده بود
a rush
a glance
a touch
a dance
a look in somebody eyes
to light up the sky,s
to open the world and send it reeling
a voice that says, l'll be here
and you be alright
~song : city of stars~
درحال صحبت بودن لارا همون موقع درحالی که با یه لباس مشکی و ماسکی که نصف صورتش رو پوشونده بود یا یونگی ای که همه به اسم شوگا میشناختنش وارد پارتی شد
آروم لبشو سمت گوش شوگا برد و لب زد
+بهتره حواست باشه دست از پا خطا نکنی...چون همین الانشم دارم از دیوونگی میمیرم
لارا اینو گفت و به سمت بقیه رفت
√به به لارا هم اینجا حضور داره،بفرما بشین
لارا بدون هیچ جوابی و با نگاهی خیلی سرد و بی حس نشست و شوگا هم پیش اون نشست
همه داشتن درباره ی کارایی که کرده بودن و چیزایی مثل کارایی کن توی باند هاشون میکنن صحبت میکردن
ولی لارا با سکوت عمیقی درحالی که شراب قرمز شو میخورد بهشون نگاه میکرد
-فکر کنم بهتره راجب به چیزایی که لارا دوست داره هم صحبت کنیم حتما حوصلش سر رفته...خب لارا تو به چه چیزایی علاقه داری؟
+خو*ن چطوره ؟
🍷🖤
+خو*ن چطوره؟
هانا ریس باند could درحالی که جام شرابشو بالا میورد آروم خطاب به لارا لب زد:
-عالیه
~ چند مین بعد ~.
-راستی لارا!بنظرم و شوگا خیلی بهم میاید...بنظرت برای ملکه ی مافیا شدن یکم دیر نشده؟
+از جونت سیر شدی؟
هانا میدونست لارا شوخی نمیکنه پس خفه شد
درحالی که همه غرق در صحبت بودن ،صدای پسر ناآشنایی که میکروفون به دست ایستاده بود به گوششون خورد
=میتونم توجهتون رو بگیرم؟
=امروز یه ماموریتی در توکیو پیش اومده
که مربوط به قضیه ی باند night است
با این حرف پسر لارا سریعا از جاش بلند شد و چند قدمی به سمت پسر غریبه ای که روی صحنه ایستاده بود رفت
=این مأموریت در واقع سرقت...
قبل از اینکه پسر حرفش رو تموم کنه لارا دستش رو به سمت اسلحه اش برد و یه سوراخ وسط سر پسر ایجاد کرد
همه ی نگاه ها روی لارا بود
بدون توجه به بقیه آروم به سر جاش برگشت ولی قبل از اینکه بشینه یونگی دستش رو گرفت و دم گوشش زمزمه کرد:
_نظرت چیه بیرون یه گفت و گویی باهم داشته باشیم ؟
بدون هیچ جوابی دست پسرو محکم پس زد و به سمت در خروجی حرکت کرد
شوگا هم به دنبالش رفت
+خب؟
_این چه غلطی بود کردی؟
+انتظار داشتی بزارم اطلاعات بیشتری ازمون بدن؟بجای اینکه برای من صداتو بالا ببری بفهم کدوم عوضی ای اطلاعاتت رو پیدا کرده...الانم از این جای کوفتی بریم واقعا حوصله ی بحث های مزخرفشون رو ندارم
_ خیلی عوض شدی جانگ بورام!
+یادت باشه...سفید بودم ولی سیاهم کردید!
#فیکشن #فیک #بی_تی_اس #شوگا #مین_یونگی #لارا
#fiction #fake #bts #suga #min_yongi #lara
۳.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.