p

p.3

فردای اون روز...

همه چیز آروم بود. آفتاب از پنجره سرک می‌کشید و صدای جیک‌جیک پرنده‌ها از بیرون می‌اومد. جیهوپ بیدار شد، کش‌وقوسی به بدنش داد و وقتی چشم باز کرد... دید ا.ت نیست!

– یااااا... این دیوونه کجا رفته؟!

از اتاق بیرون اومد، با موهای ژولیده و چشم‌های نیمه‌باز... اما چیزی که دید باورش نمی‌شد.

ا.ت وسط آشپزخونه، با پیشبند گل‌گلی‌اش، در حال درست کردن شکلات دست‌سازه بود. صورتش شکلاتی شده بود، موهاش بسته بود بالا، و آهنگ کودکانه‌ای می‌خوند.

جیهوپ در آستانه‌ی در وایساد، لبخند زد و گفت:

– خانم آشپز... قراره با این شکلاتا منو بکشی یا عاشق‌ترم کنی؟

ا.ت برگشت، لباش شکلاتی شده بود. گفت:

– ببین، گفتم دیشب دعوامون سر چیپس بود... امشب صلح شکلاتیه!

جیهوپ با خنده به سمتش رفت، یه تیکه از شکلات برداشت، مزه‌ کرد و گفت:

– مزه‌اش مثل عشق توئه... شیرین، غافلگیرکننده و یه‌کم هم کثیف!

– عه چه رومانتیک شدی یهویی! نکنه دلت می‌خواد دوباره دعوا کنیم؟

جیهوپ آروم اومد جلو، دستاشو دورش حلقه کرد و آروم گفت:

– نه عزیزم... از این به بعد، حتی سر آخرین دونه چیپس هم باهات کنار میام... فقط اگه قول بدی همیشه کنارم باشی.

ا.ت لبخند زد، سرشو گذاشت روی سینه‌اش و گفت:

– فقط اگه قول بدی همیشه منو بخندونی، حتی وسط دعواها...

جیهوپ بوس کوچیکی روی پیشونیش زد و گفت:

– قول.

صدای زنگ در اومد.

ا.ت: کیه این موقع روز؟
جیهوپ: مطمئناً اون پیکیه‌ست که شکلات سفارش دادم!
ا.ت: چی؟ مگه من شکلات نساختم؟
جیهوپ: آخه شکلات تو خیلی خوشمزه‌ست... حیفه فقط یه بار بخورمش!

و صدای خنده‌ی هر دو، با آفتاب توی خونه پخش شد...

پایان!
دیدگاه ها (۲)

p.1تهیونگ: آماده‌ای باز ببازی یا هنوز امید داری؟ا.ت: خفه شو ...

p.2بعد از خوردن یه عالمه پاستیل و کل‌کل‌های قبلی، تهیونگ با ...

p.2بعد از تهدید "برو بیرون از خونه‌م!"، ا.ت با ناز و ادا از ...

p.1صبح یه روز تعطیل بود. آفتاب نرم و طلایی از پنجره‌ی خونه‌ش...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط