p

p.2

بعد از تهدید "برو بیرون از خونه‌م!"، ا.ت با ناز و ادا از مبل بلند شد، پاهاشو کشید و گفت:

– خیلی خب، می‌رم... فقط قبلش اون ژاکت خاکستریتو می‌گیرم که توش خیلی خوشگل می‌شم!

جیهوپ که تازه داشت یه لیوان آب می‌خورد، آب پرید تو گلویش:

– اون ژاکت، آنتیکه! اون مال وقتیه که تازه دبیوت کرده بودم!

ا.ت خندید و با بی‌خیالی گفت:

– دقیقاً... حالا ارزشش بیشتره!

و تا جیهوپ به خودش بجنبه، دوید تو اتاق و با ژاکت برگشت. ژاکت بهش گشاد بود ولی دقیقاً همون چیزی بود که جیهوپو دیوونه می‌کرد.

– خیلی خب، این بی‌عدالتیه. تو چیپس منو خوردی، ژاکتمو پوشیدی، الانم با پرروئی می‌خوای بری بیرون؟

– آره. تازه می‌رم کافی‌شاپ اون نزدیکیا، شاید یه دونه چیپس خریدم، شاید هم... نخرم!

جیهوپ با چشم‌های گرد و حالت اغراق‌شده بهش زل زد. چند ثانیه سکوت.

بعد یهو...

پرید سمت در، درو بست، کلیدو برداشت و گذاشت توی جیبش.

– نه دیگه، خودت خواستی! حبس شدی. تا نگی ببخشید و یه بسته چیپس جدید نخری، بیرون راهت نمی‌دم!

ا.ت با شوک بهش نگاه کرد، بعد دستاشو روی سینه‌اش ضربدری کرد.

– باشه! حالا ببین کی کوتاه میاد.

و این شد که دو ساعت بعد، هر دو، تو خونه‌ی کوچیکشون، نشسته بودن، پشت به هم، در حالی که هرازگاهی یواشکی از گوشه چشم به هم نگاه می‌کردن.

تا اینکه جیهوپ یواش گفت:

– خب... اگه نصف چیپس بعدی مال من باشه، شاید کوتاه بیام...

ا.ت: و اگه بذاری ژاکتتو هم نگه دارم...

جیهوپ با قیافه‌ جدی:

– فقط اگه الان بیای بغلم.

ا.ت لبخند زد، پرید تو بغلش، و جیهوپ محکم بغلش کرد.

– چیپس مهم نیست... ولی اگه یه روز دلت خواست منو بخوری، فقط بگو!

– خب... دیشب یه ذره از دلت خوردم!

– چی؟؟؟

– شوخی کردم دیوونه!
دیدگاه ها (۱)

p.3فردای اون روز...همه چیز آروم بود. آفتاب از پنجره سرک می‌ک...

p.1تهیونگ: آماده‌ای باز ببازی یا هنوز امید داری؟ا.ت: خفه شو ...

p.1صبح یه روز تعطیل بود. آفتاب نرم و طلایی از پنجره‌ی خونه‌ش...

P.3 – "من ازت متنفر نیستم... فقط از فکر اینکه مال من نباشی م...

پارت ۲۵ فیک مرز خون و عشق

پارت ۲۴ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط