پارتبیسیک

#پارت_بیس_یک
ارشام شرو کرد تا شاید بتونه تهش یه فیضی هم ببره
+خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه...خانوم ریاحی قصد جسارت ندارم فقط میخوام بدونم شما فقط واسه یه نقشه ب شرکت مراجعه کرده بودین؟
+شما؟!
-برادرم هستن آرشام رادمنش
+اهان بله من فقط برای یه نقشه اومده بودم
+ینی شمارو هیچ کسی نفرستادن اینجا برای تهیه ی نقشه؟
+از دوستای،دانشگاهیم که دستشون تو کاره خواهش کردم که یه شرکت مهندسی خوب بهم معرفی کنن اینجوری با شرکتتون اشنا شدم...سابقه های درخشانی هم دارید
+ممنون شما لطف دارید...من میتونم بپرسم دوستایی که میگید تو چ شرکتی هستن؟
اسمه شرکتو که گفت هر دومون یه نفس راحت کشیدیم و از پشت ب صندلی تکیه دادیم
دیگه غذارو ک اوردن شروع کردیم به خوردن و آرشام که براش دندون تیز کرده بود باهاش بگو بخند راه انداخته بود و فک کنم اخر سرم به یه بهونه کارتشو داد بهش
ینیا مخ زن ک میگن فقه داداش خودم
بعد از ناهار برگشتیم شرکت و ارشامم اومد تو
رفتیم تو اتاق و لم دادم رو یکی از مبلا
+‌هوی قلبت در چ حاله
-از دوریه یار میناله
+از ابن عرضه ها هم نداری
اروم خندیدم
‌+آرسام سیگار ک نمیکشی؟
-نه بابا مگه دیوونم
+از تو همه چی بر میاد...به فکر قلبت نیستی ب فکر من باش که اگه یه بلایی سرت اومد من چ غلطی باید بکنم هان؟
-هیچی به قبر میگیری منو میندازی توش تا از این دنیا راحت شم اگه هم پرسیدن اون آرسام مغرور چش شد مرد بگو قلبش ناراحت بود یه بای داد رف
+ای درد تو کلا حرف نزن
ادامه میدم دوستان...
دیدگاه ها (۱۳)

دختر پسرای جغدی ک میخونین و لایک میکنین و در میرین یه نظرم ب...

#پارت_بیست_دو-باشسرمو به مبل تکیه دادمو چشامو بستم صداش اومد...

#پارت_بیستومارشام+من درسش میکنماز فکر شیطانی ای که از تو ذهن...

#پارت_نوزدهممارو که دید یکم نگامون کرد و چشاش یدفعه برق زد+آ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط