پارت بیستوم
#پارت_بیستوم
ارشام+من درسش میکنم
از فکر شیطانی ای که از تو ذهنش گذشته بود یکم امیدوار شدم که دختره اگه قبول کنه در عوض،یه شب یا پول دهنشو بسته نگه داره
دشمن زیاد داشتم
ولی هیچکدوم از گذشته و خونوادم خبر نداشتن و فقط کافی بود خبر مردن مامان بابام که حالا اون دختر خبر داره یه قتل بوده برسه ب گوششون میتونن ازش خیلی استفاده ها بکنن و نه من و نه آرشام اینو نمیخواستیم
وقتی اومدیم بیرون سوییچو دادم ب ارشام و کنارش نشستم
داشت میرفت شرکت تو فکر بودم اگه بگه ن پول میخوام نه اینکه شب با ارشام باشه اونوخ چی
فکرمو ب زبون اوردم
ارشام+اینو بگه شاید دسه رد ب من بزنه ولی ب تو که رد نمیده مطمئنم
-نہ اصن شاید نخواد ک ب کسی چیزی بگه چی اصن شاید اونم یه خرپول عادی باشه ک اومده خونه بسازه و از طرف کسی نباشه
یکم فکر کردو گف
+خو ازش یه معذرت خواهی میکنیم مثه ادم اونم راشو میکشه میره
-ینی اینقد ب خودت مطمئنی ک هیچی نگی بهش؟
لبخند دختر کشی زدو گفت
+خو این دیگه فرق میکنه مگه نمیگی خر پوله خو منم گورخر پولم حالا این وسط یه بچه پس بندازیم چیزی میشه؟...توهم عمو میشی واس خودت
-درد بگیری ک ادم نمیشی
خندید و تا رسیدیم ب شرکت چیزی نگفت
از منشیه تپل مپلم ک یکمی خول میزد شماره دختررو گرفتم و رفتیم تو اتاق و باهاش تو یه کافی شاپ قرار گزاشتم واسه ظهر
با ارشام رفتیم کافی شاپ و منتظرش موندیم
وقتی اومد غذا سفارش دادیمو خودم شروع کردم
-ببخشید بخاطر حرفای صبم خیلی عذر میخوام واقعا...یه اشتباه شده بود من واقعا معذرت میخوام
+شما به چه حقی ب خودتون اجازه دادین سر من داد زدین؟
-گفتم ک ببخشید عذر میخوام
من حالم خوب نبود صبح
هر حرفی ک زدم همشون بخاطر یه اتفاقه قدیمی بودن من واقعا عذر میخوام
میدونم شما خانوم محترمی هستید و من نباید سرتون داد میزدم ولی گفتم که عذر میخوام
آرشامو مییگی چشاش هشتا شده بود
اخه من از هیچکسی اینجوری عذر خواهی نمیکنم
یکم نگام کردو نفسشو فوت کرد بیرون
+باشه اشکالی نداره اتفاقه صبو فراموش میکنم
بابت مرگ پدر مادرتون متاسفم واقعا
-ممنون
ادامه میدم دوستان....
ارشام+من درسش میکنم
از فکر شیطانی ای که از تو ذهنش گذشته بود یکم امیدوار شدم که دختره اگه قبول کنه در عوض،یه شب یا پول دهنشو بسته نگه داره
دشمن زیاد داشتم
ولی هیچکدوم از گذشته و خونوادم خبر نداشتن و فقط کافی بود خبر مردن مامان بابام که حالا اون دختر خبر داره یه قتل بوده برسه ب گوششون میتونن ازش خیلی استفاده ها بکنن و نه من و نه آرشام اینو نمیخواستیم
وقتی اومدیم بیرون سوییچو دادم ب ارشام و کنارش نشستم
داشت میرفت شرکت تو فکر بودم اگه بگه ن پول میخوام نه اینکه شب با ارشام باشه اونوخ چی
فکرمو ب زبون اوردم
ارشام+اینو بگه شاید دسه رد ب من بزنه ولی ب تو که رد نمیده مطمئنم
-نہ اصن شاید نخواد ک ب کسی چیزی بگه چی اصن شاید اونم یه خرپول عادی باشه ک اومده خونه بسازه و از طرف کسی نباشه
یکم فکر کردو گف
+خو ازش یه معذرت خواهی میکنیم مثه ادم اونم راشو میکشه میره
-ینی اینقد ب خودت مطمئنی ک هیچی نگی بهش؟
لبخند دختر کشی زدو گفت
+خو این دیگه فرق میکنه مگه نمیگی خر پوله خو منم گورخر پولم حالا این وسط یه بچه پس بندازیم چیزی میشه؟...توهم عمو میشی واس خودت
-درد بگیری ک ادم نمیشی
خندید و تا رسیدیم ب شرکت چیزی نگفت
از منشیه تپل مپلم ک یکمی خول میزد شماره دختررو گرفتم و رفتیم تو اتاق و باهاش تو یه کافی شاپ قرار گزاشتم واسه ظهر
با ارشام رفتیم کافی شاپ و منتظرش موندیم
وقتی اومد غذا سفارش دادیمو خودم شروع کردم
-ببخشید بخاطر حرفای صبم خیلی عذر میخوام واقعا...یه اشتباه شده بود من واقعا معذرت میخوام
+شما به چه حقی ب خودتون اجازه دادین سر من داد زدین؟
-گفتم ک ببخشید عذر میخوام
من حالم خوب نبود صبح
هر حرفی ک زدم همشون بخاطر یه اتفاقه قدیمی بودن من واقعا عذر میخوام
میدونم شما خانوم محترمی هستید و من نباید سرتون داد میزدم ولی گفتم که عذر میخوام
آرشامو مییگی چشاش هشتا شده بود
اخه من از هیچکسی اینجوری عذر خواهی نمیکنم
یکم نگام کردو نفسشو فوت کرد بیرون
+باشه اشکالی نداره اتفاقه صبو فراموش میکنم
بابت مرگ پدر مادرتون متاسفم واقعا
-ممنون
ادامه میدم دوستان....
۲۳.۳k
۱۱ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.