عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۳ (。☬⁠。⁠)⁩


زندگی ادامه داره .. درسته بهم درست گفتن همیشه زندگی ادامه داره چه سخت چه خوب چه غمگین چه خوشحالی زندگی همه به یه شیوه ای تلخ هست ... دکمه های آخری را هم بست سپس کتش را برپاست بدونه هیچگونه عوض کردن حال یا چهره جدی اش تند کتش را پوشید سپس خم شد و گوشیش همراه با هندزفری در دستش از اتاق به اسم محفل سیاه بیرون آمد این اسمی بود که روی اتاقش به جا گذاشته بود .. هیچ کس نمی‌توانست وارد محفل غمگین جییمن وارد بشه..
آروم وارد اتاق شد اتاقی به سبک قدیمی با تخت میله ای مادرش را روی صندلی جلو آن در بالکن دید نفس عمیقی کشید تا هرچی توانش بود لبخند زد سپس با لحن شیرینی گفت
جیمین. : اوما صبح بخیر
سپس پشت اش ایستاد خم شد و چونه اش را روی شانه مادرش گذاشت .. بلافاصله مادر غمگینش نگاه ریزی به پسرکش انداخت
چانمی : پسرم صبح تو هم بخیر ..
جیمین خندید و گفت : من برم سر کار دیرم شده ؟
نگران گفت ... چانمی : صبح نخوردی ؟
جیمین : نه تو شرکت میخورم !
سپس سرش را بلند کرد دستش به موهای مادرش کشید سپس با لبخند از اتاقش خارج شد با گام عغی محکم و حالا که چهره جدی به خودش گرفته بود به سمت در هجوم برد عمارت پارک تا حدی تاریک و آروم بود .. در را باز کرد صدا پا کودک و بلند جیغش به گوشش خورد
جان : داییییی !
جیمین ظاهر جدیش تعویض یافت و با لبخند چرخید سمتش
جیمین : جانم .. !
جام پیش پایش ایستاد سپس با لبخند دست هایش را پستش قرار گذاشت
جان: من .. ت..م..ن .. ت..و ..
جیمین کلافه تند گفت : ترو خدا تته پته نکن خوشم نماید جان !
جان خندید سپس تند و بلند گفت : برام شکلات شیری می‌خری دایی ؟
جیمین خندید سپس تند دستش را روی موهای جان کشید
جیمین : حتما شب اومدنی میرام ...

لبش را تر نمود و همچنین افکارش مثل دریا موج های بلندی میزد آه ای از ته قلبش کشید آرنجش را روی پنجه ماشین گذاشت و لبش را لمس کرد .. با دیدن دختر دانش‌آموز ای که حودو چهار پسری او را سمت کوچه ای حول داد ریشه افکارش بیرون آمد ... سپس دستش را از روی پچنره برداشت و گوشه ای ایستاد .. اخم کرد سپس با گام های آروم سمت آن گوچه تند رفت
پسرک تند خندید سپس روی شانه دخترک معصوم زد و به عقب حول‌ داده شد
پسره : ایییی خدا خیلی دلم میخواد باهات بازی کنم
دیدگاه ها (۳)

ادامه .... پسره تند حولش داد ولی دخترک مقاومت کرد پسر دومی د...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴ (。☬⁠。⁠)⁩جدی گ...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۲ (。☬⁠。⁠)⁩( هلدین...

اسلاید ها رو ببینید متوجه میشوید

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت (。☬⁠。⁠)⁩میون‌شی...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴۸ (。☬⁠。⁠)⁩جیمین...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۵۸جیمین آروم گفت : .. برو از تو .. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط