عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۵۸

جیمین آروم گفت : .. برو از تو .. قرصام .. مسکن بیار ..
میون‌شی تند بلند شد و به سمت در رفت خودش هم متوجه نشد که در یک ثانیه ای به طبق دوم رفت و قرص را برداشت و دوباره اومد .. با استرس لیوان آب را سمتش گرفت .. جیمین آروم با دستش لیوان را گرفت .. بر اسر لرزیدن دستش لیوان سُر خورد و افتاد.. میون‌شی با بغض نگاهش کرد .. جیمین آروم و پر درد گفت : ببخ..شید
میون‌شی : اشکالی نداره ..
تند دستش را گرفت و آروم گفت : بلند شو.. جیمین بلافاصله از روی زمین بلند شد و روی مبل نشست با کمک میون‌شی دراز کشید و بالشت را زیر سرش گذاشت چانمی با گفتن حرفی وارد اتاق شد ولی با دیدن پسرش با ترس سمتش تند آمد: وای پسرک چی شده
بدون حرفی تند سمت میون‌شی چرخید : چه بلایی سر پسرم اوردی .. ها
میون‌شی بغض اش گرفت : بخدا کاری نکردمـ..
چانمی : دهنتو ببند گمشو بیرون ..
جیمین کلافه و گیچ دستش را روی سرش گذاشت و با صدا گرفته گفت : بس کنید ..
میون‌شی نمی‌خواست از آن اتاق بیرون بره بدون توجه به چانمی روی زمین نشست و با دستش محکم دست جیمین را گرفت و آروم گفت : باشه .. چیزی نگو شاید سردردت خوب بشه ..
چانمی باز میون‌شی را گرفت و عصبی گفت : یا گم میشی بیرون با پرتت میکنم ..
میون‌شی تند دستش را از میان دست چانمی بیرون کشید بازم توجه ای نکرد و روبه جیمین کرد : سعی کن بخوابی باشه ..
جیمین سرش را کج کرد و نگاهی به میون‌شی انداخت به سختی لبخند زد : نگرانم نباش بخاطر تب ام هست ..
میون‌شی غمگین نگاهش کرد : مگه دست منع .. نمیشه
چانمی اخم کرد و با گام نگران به سمت در رفت .. میون‌شی را تنها گذاشت همراه با جیمین .. ای که پلک روی هم گذاشته بود میون‌شی تند لیوان آب را باز هم پر کرد و قرص به دست گفت : لطفاً سعی کن قرص بخوری .. وگرنه خوب نمیشی ..
جیمین با هر بدبختی ای که شده بود قرص را خورد .. چرا که مننژیت باکتریایی همیشه عادت های خودش را داشت .. و از درون مرد را میخورد .. با احساس سردرد شدید هر دو دست هایش را روی سرش گذاشت و اخم هایش بیشتر تو هم رفت ..
میون‌شی ترسیده تر نگاهش کرد و آروم گفت : نمیشه باید به دکتر زنک بزنم ..
صدا در باعث شد سمتش نگاه کند چانمی با غرور ولی نگران سمتش هجوم برد پشت سرش مرد کت شلوار بود ..
چانمی : پسر کوچولو من .. اخخخ .. آقای دکتر زود باشین
میون‌شی الان وی موضوع را گرفت و تند از کنار جیمین بلند شد ..
دیدگاه ها (۱)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۵۹حوله را دور سینه و خودش پیچاند بد...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۶۰مین جی سیگار سوخته در دستش را کنا...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۵۷سردرد مزاحم باز هم برگشت .. همان ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۲۰ نه.. انگار یه دفعه بادش خا...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت (。☬⁠。⁠)⁩میون‌شی...

。☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴۶ (。☬⁠。⁠)⁩مز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط