ادامه
ادامه ....
پسره تند حولش داد ولی دخترک مقاومت کرد پسر دومی دست های میونشی رو از پشت گرفت و پسرک اولی تند دکمه های لباس میونشی را باز میکرد او همچنین با چیغی کمک خواست ولی حالا دست پسرک محکم روی دهانش گرفته شد .. صدا گام های کسی همراه صدا بمش گفته شد
جیمین : ولش کن
پسرک با پسخند سمتش چرخید جیمین اخم کرد سپس دست تو جیب ریلکس ایستاد خشن گفت
جیمین : گفتم ولش کن همین الان
پسرک تند خندید سپس دست از باز کردن دکمه های لباس میونشی شد سمت جیمین چرخید و کلافه گفت
پسره : آقای مدیر یا صاحب شرکت برو پیشه کارت
سپس آروم سمت میونشی چرخید .. دخترک حالا تند و با چشم های پر از اشکش به جیمین خیره شد .. جیمین همچنین چشم به دخترک در از ترس دوخت سپس پفی کشید و با قدم های آروم سمتش رفت
جیمین : ولش کن تا ۵ میشمارم اگه نرفی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
به جان کای بگید خوشتون اومد از داستان
پسره تند حولش داد ولی دخترک مقاومت کرد پسر دومی دست های میونشی رو از پشت گرفت و پسرک اولی تند دکمه های لباس میونشی را باز میکرد او همچنین با چیغی کمک خواست ولی حالا دست پسرک محکم روی دهانش گرفته شد .. صدا گام های کسی همراه صدا بمش گفته شد
جیمین : ولش کن
پسرک با پسخند سمتش چرخید جیمین اخم کرد سپس دست تو جیب ریلکس ایستاد خشن گفت
جیمین : گفتم ولش کن همین الان
پسرک تند خندید سپس دست از باز کردن دکمه های لباس میونشی شد سمت جیمین چرخید و کلافه گفت
پسره : آقای مدیر یا صاحب شرکت برو پیشه کارت
سپس آروم سمت میونشی چرخید .. دخترک حالا تند و با چشم های پر از اشکش به جیمین خیره شد .. جیمین همچنین چشم به دخترک در از ترس دوخت سپس پفی کشید و با قدم های آروم سمتش رفت
جیمین : ولش کن تا ۵ میشمارم اگه نرفی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
به جان کای بگید خوشتون اومد از داستان
- ۶.۲k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط