دردهای من روشن است

دردهای من روشن است،
خودت را در سُرنگ بریز و
رأسِ ساعت در من تزریق شو..
بگذار هیچ‌وقت نفهمم که من،
معتادِ مُسکنی شده‌ام که
همیشه به روی دردهایم می‌آوری..

بگذار تا هرگز ندانم که
تمام دردی که می‌کشم،
از خُماریِ مخدری است که
در عـطرِ تنت سرک کشیده است..

...

دردهای من روشن است..
اگر فرصت کردی
خودت را زیرِ زبانم بگذار تا
تسکین از سرِ مساوات
میان تمامِ ناتمام‌شان تقسیم شود.. #حمیدرضا_هندی

کپی و بازنشر بدون ذکر نام، بی‌انصافی در حق نویسنده است..



#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۲)

وقتی خودت را از رابطه ای که رو به مرگ میرود نجات نمی دهیمثل ...

مادرت را ببخش دخترکم شعر آتش به خانه اش زده است روزگارش شبیه...

آقــا جان!این بار نه برای حاجت، که فقط و فقط "دل" تنگ خودتان...

دستان مرا بگیر و رد کناز پچ پچ کوچه‌های بن‌بستنامت وسط ستایش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط