نیستی

نیستی
ببینی
چشم هایم
شورش را در آورده اند...

#سید_تقی_سیدی
دیدگاه ها (۴)

تو از رنج‌های من برایِ فراموش کردنت چیزی نمی‌دانیهیچ کس نمی‌...

داستان کوتاه و عاشقانه پستچی قسمت سومآخرین قطره ی آب قند را ...

اینکه نمی فهمی چقدر دوست ات دارم،کاملاً مشکل توست.مجبور نیست...

فکر می کردم می شود تو را دوست داشت،با دستهایت آب خوردو موهای...

چشم خودمه نگید از اینترنت اورده

خیلی وقته مردم مامان:)))نیستی ببینی:)

اما کنار او چشم هایم میخندید :) 🤍

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط