رام نشده p

♡رام نشده p5♡

روی زمین پر از شیشه افتاده بود و نفس نفس میزد . خواستم از جام بلند شم اما دردی که توی پاهام میپیچید نزاشت .....
دستامو به جلو بردم و رو زمین گذاشتم خودمو کشیدم سمت نرا .... خون همینجوری داشت و رون دستش ( هنوز تو حالت جگواره ) میریخت . با دیدن خون و حس کردن بوش دهنم آب افتاد و به خاطر عطشی که از تشنگیم داشتم نفس نفس میزدم .
از توی جیب مخفی لباسم باند درووردم . اروم دستمو بردم طرف سرش تا ارومش کنم اما قبل ازینکه دستمو به سرش بزنم مثل گربه ها گارد گرفت و خخخخخ کرد .با صدای ارامش بخشی گفتم : شششش .... اروم باش .... فقط میخوام کمکت کنم . خب ؟ نیازی به نگرانی نیست . کاری میکنم زود خوب شی
کمی اروم گرفت اما اون قیافه ی عصبی رو داشت . باندو باز کردم و با احتیاط تمام بازوشو باند پیچی کردم و برای اروم کردنش کمرشو نوازش میکردم .
در همون حین باز گاردشو پایین نمیوورد . درد داشت و ناله میکرد . بعد چند دیقه وقتی تموم شد خواستم ببینم در چه وضعیتیه . دیدم خوابش برده . سعی کردم بلندش کنم و بزارمش روی مبل ...
چقد .... سنگینی ....
بالاخره بعد هزار بدبختی بلندش کردم و روی مبل خوابوندمش . بغلش نشستم و با لبخند نگاهش میکردم و سر و کمرشو نوازش میکردم . اما انگار هوشیار بود و به نوازش کردنام واکنش نشون میداد و لبخند میزد ....
وسط نوازش کردنش بودم که یهو چشماشو باز کرد . مردمک چشمش تیز تیز شده بود . یهو به حالت انسانیش برگشت و با عصبانیت گارد گرفت و نفهمیدم چیشد .....
چشمامو باز کردم و ......
دیدگاه ها (۷)

♡رام نشده p7 ♡حتما برایتان سوال شده است که متن کجاست ؟ تو کا...

سناریو سمیییی شخصیتاااا هشدار مرگگگگ با حضور شخصیت های نکا :...

♡ رام نشده p4♡ یهو واکنشاش وحشیانه تر شدن . طولی نکشید که پو...

♡ رام نشده p3 ♡وقتی چشمامو باز گردم . با میله های قفس مواجه ...

پارت سیو نهمخودشو میزددستش و گرفتمالتماست میکنمبه خدا دست خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط