رام نشده p

♡ رام نشده p4♡
یهو واکنشاش وحشیانه تر شدن . طولی نکشید که پوزه و گوش و دم دروورد . ترسیدم ... سعی کردم برم عقب ولی زنجیرایی که بهم بسته بودن نمیزاشتن . از ترس نمیتونستم پلک بزنم . اشک از گونه هام میریخت . دیگه طاقت نیاوردم و یه پلک زدم . اما تا چشمامو باز کردم با یه .... جگوار رو به رو شدم ( جگوار قویترین گربه سانه )
تو یه چشم به هم زدن زنجیراشو شکست و بهم حمله کرد و روم خیمه زد . نفس های گرمی که از سر حرص میزد منو میلرزوند .
_نرا . میدونم میتونی باهاش مقابله کنی . خواهش میکنم ... بیدار شو ... به خودت بیا
اما چه فایده ؟ حرفام بدترش کردن .
نفس عمیقی از حس غمی که تو قلبم درد ایجاد کرده بود کشیدم ....
_میدونی .... میتونی منو بکشی ... خب ؟ ولی یادت باشه .... که هنوزم میخوام ازت محافظت کنم ... اما اگه تو میخوای از نسلت محافظت نکنی مرد نیستی ...
لبخند غمگینی زدم و اروم سرشو نوازش کردم : منو بکش
مردمک چشماش از نازک به گشاد تغییر هویت دادن .
نگهبان : پس منتظر چی هستی ... بکشش
نرا اومد سمت گردنم اما یهو با نگاه پر از نبرت به اون نگهبانه نگاه کرد . حاله ی قرمزرنگی دورش ایجاد شد و بعدش نفهمیدم چی شد
بیدار که شدم ... با ساختمون سر تا پا اوار مواجه شدم .... کار نراس ؟
یهو گرماییرو پشت گردنم حس کردم . سرمو اروم برگردوندم . نرا با دندوناش یقمو گرفته بود . با سرعت نور حرکت کرد و روی ساختمونا میپرید . رسیدیم به ساختمون . نرا خواست بپره اما جونی براش نمونده بود . وقتی پرید محکم رفتیم تو شیشه و شیشه ها اومدن پایین . اما خوشبختانه تونستیم وارد ساختمون شیم . نرا یه ور افتاد و من یور ... اما نرا زخمی شده بود . روی زمین افتاده بود و نفس نفس میزد .....
دیدگاه ها (۳)

♡رام نشده p5♡ روی زمین پر از شیشه افتاده بود و نفس نفس میزد...

♡رام نشده p7 ♡حتما برایتان سوال شده است که متن کجاست ؟ تو کا...

♡ رام نشده p3 ♡وقتی چشمامو باز گردم . با میله های قفس مواجه ...

♡رام نشده p2♡اما نفهمیدم چیشد ... فقط تا به خودم اومدم دیدم ...

همیشگی من

زور و عشق پارت ۳

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط