"بازی"
"بازی"
🕶part:15🕶
(ههههههه حوصله ندارم بنویسم همش تقصیر شماست من الان دارم با زور مینویسم😭😭😭)
کیوکو:هی جیمین
جیمین:بله
کیوکو:بگیرش
تفنگ رو پرت کرد سمت جیمین....جیمین اونو گرفت و سری تکون داد:چه خوشکله
کیوکو:به اندازه خوشکلیش کشنده است
جیمین:همه ی خوشکلا کشنده ان
کیوکو:به وقت جملات عاشقانه ی جیمین
کلودی:مسخره بازی رو بزارید کنار....فهمیدم کجا زندگی میکنه
میاکو:و حتی با کی شریکه....
کیوکو:تعریف کنید ببینم
کلودی:توی آپارتمانی که روبه روی رودخونه هان هست زندگی میکنه
میاکو:ی معامله با بابام هم بسته
جیمین:شوگا؟
میاکو:اره...چرا به اسم صداش میزنی؟
جیمین:هیچی بیخیال
کیوکو:وقتی با بابام معامله بسته....پس قطعا تمام اطلاعاتش رو داره...همینه...به فنا رفت دیگه
کلودی:بنظرت آگوست دی کمک میکنه؟
کیوکو:کمک؟نابودش میکنه بابا
کلودی:کیوکو ببین....میخوام با دستا خودم زجرش بدم و در آخر بکشمش....هیچکدومتون نباید بهش دست بزنید...
کیوکو:نگران نباش
............
شوگا:کانگ چول؟
کلودی:اره
شوگا:مادرتو کشت؟
کلودی:اره
شوگا:اوکی....به بچه ها بگو آماده بشن....ساختمونو محاصره میکنیم....
کلودی:نه....تا روز آخر بازی....باید زجرش بدم...تا دقیقه ی آخر....و وقتی که به زندگی ی امید ریز پیدا کرد....میکشمش
شوگا:خوشم اومد....نزار چیزی نظرتو عوض کنه.....به تصمیمت پایبند باش....منظورمو میفهمی دیگه
کلودی:اره
شوگا:همه ی اطلاعات برات ایمیل شدن.....برو ببینم چیکار میکنی
کلودی:من میرم بچه ها...فردا همونجا میبینمتون
کلودی رفت و میاکو و کیوکو خودشونو پرت کردن رو مبل...جیمین هم رفت نشست رو مبل تک نفره....
شوگا همونطور که سیگار رو گذاشت بود رو لباش گفت:بعد از بازی....براتون برنامه دارم
کیوکو:چه برنامه ای؟
شوگا:بهتون میگم....اما بهتره آماده باشید....خطرناکه
میاکو:نگران نباش...آماده ایم
شوگا جام شرابشو بالا آورد و گفت:پس ببینم چیکار میکنید
میاکو و جیمین و کیوکو هم جام هاشونو بالا آوردن و بعد سر کشیدن....
جیمین:من میرم بخوابم
میاکو و کیوکو نگاه های خبیثی بهمدیگه رد و بدل کردن و و پشت جیمین رفتن
میاکو و کیوکو:ماهم بریم بخوابیم
جیمین رفت طبقه بالا و وارد اتاقش شد....این دوتا هم پشت سرش وارد اتاقش شدن و درو بستن
🕶part:15🕶
(ههههههه حوصله ندارم بنویسم همش تقصیر شماست من الان دارم با زور مینویسم😭😭😭)
کیوکو:هی جیمین
جیمین:بله
کیوکو:بگیرش
تفنگ رو پرت کرد سمت جیمین....جیمین اونو گرفت و سری تکون داد:چه خوشکله
کیوکو:به اندازه خوشکلیش کشنده است
جیمین:همه ی خوشکلا کشنده ان
کیوکو:به وقت جملات عاشقانه ی جیمین
کلودی:مسخره بازی رو بزارید کنار....فهمیدم کجا زندگی میکنه
میاکو:و حتی با کی شریکه....
کیوکو:تعریف کنید ببینم
کلودی:توی آپارتمانی که روبه روی رودخونه هان هست زندگی میکنه
میاکو:ی معامله با بابام هم بسته
جیمین:شوگا؟
میاکو:اره...چرا به اسم صداش میزنی؟
جیمین:هیچی بیخیال
کیوکو:وقتی با بابام معامله بسته....پس قطعا تمام اطلاعاتش رو داره...همینه...به فنا رفت دیگه
کلودی:بنظرت آگوست دی کمک میکنه؟
کیوکو:کمک؟نابودش میکنه بابا
کلودی:کیوکو ببین....میخوام با دستا خودم زجرش بدم و در آخر بکشمش....هیچکدومتون نباید بهش دست بزنید...
کیوکو:نگران نباش
............
شوگا:کانگ چول؟
کلودی:اره
شوگا:مادرتو کشت؟
کلودی:اره
شوگا:اوکی....به بچه ها بگو آماده بشن....ساختمونو محاصره میکنیم....
کلودی:نه....تا روز آخر بازی....باید زجرش بدم...تا دقیقه ی آخر....و وقتی که به زندگی ی امید ریز پیدا کرد....میکشمش
شوگا:خوشم اومد....نزار چیزی نظرتو عوض کنه.....به تصمیمت پایبند باش....منظورمو میفهمی دیگه
کلودی:اره
شوگا:همه ی اطلاعات برات ایمیل شدن.....برو ببینم چیکار میکنی
کلودی:من میرم بچه ها...فردا همونجا میبینمتون
کلودی رفت و میاکو و کیوکو خودشونو پرت کردن رو مبل...جیمین هم رفت نشست رو مبل تک نفره....
شوگا همونطور که سیگار رو گذاشت بود رو لباش گفت:بعد از بازی....براتون برنامه دارم
کیوکو:چه برنامه ای؟
شوگا:بهتون میگم....اما بهتره آماده باشید....خطرناکه
میاکو:نگران نباش...آماده ایم
شوگا جام شرابشو بالا آورد و گفت:پس ببینم چیکار میکنید
میاکو و جیمین و کیوکو هم جام هاشونو بالا آوردن و بعد سر کشیدن....
جیمین:من میرم بخوابم
میاکو و کیوکو نگاه های خبیثی بهمدیگه رد و بدل کردن و و پشت جیمین رفتن
میاکو و کیوکو:ماهم بریم بخوابیم
جیمین رفت طبقه بالا و وارد اتاقش شد....این دوتا هم پشت سرش وارد اتاقش شدن و درو بستن
۴.۶k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.