کیمیاگر p17
کیمیاگر p17
*دوستان توجه داشته باشید که از الان راوی ویو داریم*
* دوماه بعد*
جیمین: آیییییی...هق..هق..درد دارههه هیووونگ.
جیهوپ: جیمینا یکم تحمل کن الان درش میارم. ته تو یه چیزی بگو.
ته: جیمین بیبی تو بادی این دد و تحمل کنی یکم صبر کنی میتونیم وضع توله هامون و چک کنیم.
جیمین: آیی..هق..هق..آخه من نمیدونم چرا با دسته این کار و نکردی؟
جیهوپ: چون که دسته برای سونوگرافیِ نه برای چکاب.
جیمین همینطور که روی تخت دراز کشیده بود پاهاش و باز کرده بود، جیهوپ یه میله کرده بود توی حفره جیمین تا بتونه وضعیت دوقلو هارو چک کنه.
جیهوپ: خب حالا بلند شو.
جیمین: نمیتونمممم (گریه)
ته: قربونت برم بیا عزیزک من...فوقش الان هیونگ وضعیت نخودامون و میگه..دستم و بگیر آروم بیا پایین.
جیهوپ رفت تا یه برگه بیاره و نکاتی که میگه به تهیونگ و جیمین و یادداشت کنه تا یادشون نره.
تهیونگ هم داشت شلوار جیمین و میپوشوند.
و بعد دوتایی اومدن و روی صندلی روبه روی میز جیهوپ نشستن.
جیمین:خوب حالا وضع بچه هام چطورن داشتی من و اون جوری جر میدادی؟
جیهوپ: باید پنج مورد رو رعایت کنید.
۱. هر وقت احساس سرگیجه و ضعف داشتی استراحت کن.
۲. به شدتتتتتت تحرک و سرپا موندن ممنوع.
۳. اگر درد داشتی هیچی نیست برای تحرک بچه هاتونِ.
۴. استراحت خیلی مهمه.
۵. اگر به رحمت فشار اومد یا حس کردی داغه حتما حتما الفات و در آغوش بگیر و تاکیید میکنم این کار و انجام بدی.
تهیونگ: وَ....کدومشون از همه مهم تر بود؟
جیهوپ: همشون استاد.
تهیونگ: آها...مرسی هیونگ.
جیهوپ: بیا این کاغذم بگیر. این همین نکته!
تهیونگ: باشه...مرسی هیونگ.
جیمین: من کی میتونم بیام گرگت و ببینم هیونگ؟
جیهوپ: آخه تو به گرگ من چیکار داری بچه؟
جیمین: خو میخوام ببینم که توله هام کی به دنیا میان!
جیهوپ: هر وقت گرگ شدم جین هیونگ به یکیتون زنگ میزنه.
جیمین: آها...مرسی هیونگ.
جیهوپ: آممم..تهیونگ یه چیز دیگه هم هست.
تهیونگ: چی؟
جیهوپ: بیار گوشت و..
و این چیزی بود که جیهوپ توی گوش تهیونگ زمزمه کرد
"هواست باشه جیمین توی این دوران زیاد به گرگش تبدیل میشه"
(و بعدش چشمک زد)
تهیونگ: آ.آها باشه دیگه جین هیونگ بهم میگه...خو بیبی بریم؟
جیمین: بریم... بای هیونگ.
ته: بای هوسوکا.
جیهوپ: بای.
*توی ماشین*
جیمین: ته ته جیهوپ هیونگ چی گفت؟
ته: چی گفت؟ گفت که جین هیونگ بهمون زنگ میزنه دیگه و هواسمون بهت باشه.
جیمین: نه ته ته...منظورم در گوشی بود...چی توی گوشت گفت؟
ته: ه.ها؟ چیزی نگفت..گفت که....گفت که وقتی تبدیل میشه جین و نامجون میرن پیشش برای همین جین زنگ میزنه بهمون.
جیمین: آها...میگم ته ته نمیخوای بریم برای توله هامون خرید کنیم؟
ته: میریم! جمعه میریم!
جیمین: عهههه تهیونگ تو گفتی وقتی رنگ اتاقشون خشک شد الان دو هفته اس که خشک شده.
ته: عزیزم ما همین الان از مطب برگشتیم...تازه هیونگ گفت که نباید سرپا بمونی و باید استراحت کنی.
جیمین: (گریه)
ته: عه عه جیمین چی شده؟
جیمین: ته ته...هق...هق..تو من و توله هام و...هق..دوست نداری.
ته: وااا چرا نباید دوست داشته باشم؟ من که کل دنیا رو براتون میریزم اصلا ویرون میکنم.
جیمین فین فین کنان گفت..
جیمین: بیا فعلا بریم برای بچه ها لباس و وسایل بگیریم اینا ویرون کردن جهان پیش کش.
ته: 😑
جیمین: تهیونگ دارم از الان میگم اگر نریم خرید الان زنگ میزنم به یونگی میگماااا..
درسته...رابطه ی جیمین و یونگی باهم از قبل هم بهتر شده بود.
جیمین به دلیل حمل دوتا بچه توی شکمش نمیتونست شرکت و اداره کنه.
پس سپردش به یونگی.
جیمین بعد از کلی چونه زدن با تهیونگ تونست راضیش کنه که برن برای بچه وسیله بگیرن.
تهیونگ جیمین و برد به بهترین و برند ترین مرکز وسایل بچه.
چون نمیخواست که برای خانوادش کم و کسری پیش بیاد.
میخواست مثل پدرش پول دار باشه.
تهیونگ یه مافیا بود ولی مدرش رئیس جمهور!
حتی برای انتخاب کاندید به تهیونگ و کوک پیشنهاد داده بود.
جیمین همینطور که داشت راه میرفت و یه دستش دور بازوی تهیونگ بود و یه دستش روی شکم خیلی برآمده و قُلمبش بود به وسایل نوزاد هم نگاه میکرد.
آنقدر ذوق میکرد که تهیونگ فکر میکرد الانه که یه راست برن بیمارستان.
ته: بیب تو اینجا باش من برم یه سبد بردارم بیام.
جیمین: باشه...ولی الان من میخوام که تخت و کمد بگیریم برای بچه ها.
ته: ولی ما که برای تمش چیزی فکر نکردیم.
جیمین: خب میخوام طلایی و سفید باشه.
ته: اوووممم ترکیب رنگ خوبیه...باشه.
و رفتن و کمد، میز،تخت نوزاد، کنار تختی* برای توله های نیومدشون سفارش دادن و کلییی خرید کردن.
*کنار تختی کنار تخت مادر قرار میگیره (اسلاید بعد)
و رفتن خونه.
*یه هفته بعد*
.....
*دوستان توجه داشته باشید که از الان راوی ویو داریم*
* دوماه بعد*
جیمین: آیییییی...هق..هق..درد دارههه هیووونگ.
جیهوپ: جیمینا یکم تحمل کن الان درش میارم. ته تو یه چیزی بگو.
ته: جیمین بیبی تو بادی این دد و تحمل کنی یکم صبر کنی میتونیم وضع توله هامون و چک کنیم.
جیمین: آیی..هق..هق..آخه من نمیدونم چرا با دسته این کار و نکردی؟
جیهوپ: چون که دسته برای سونوگرافیِ نه برای چکاب.
جیمین همینطور که روی تخت دراز کشیده بود پاهاش و باز کرده بود، جیهوپ یه میله کرده بود توی حفره جیمین تا بتونه وضعیت دوقلو هارو چک کنه.
جیهوپ: خب حالا بلند شو.
جیمین: نمیتونمممم (گریه)
ته: قربونت برم بیا عزیزک من...فوقش الان هیونگ وضعیت نخودامون و میگه..دستم و بگیر آروم بیا پایین.
جیهوپ رفت تا یه برگه بیاره و نکاتی که میگه به تهیونگ و جیمین و یادداشت کنه تا یادشون نره.
تهیونگ هم داشت شلوار جیمین و میپوشوند.
و بعد دوتایی اومدن و روی صندلی روبه روی میز جیهوپ نشستن.
جیمین:خوب حالا وضع بچه هام چطورن داشتی من و اون جوری جر میدادی؟
جیهوپ: باید پنج مورد رو رعایت کنید.
۱. هر وقت احساس سرگیجه و ضعف داشتی استراحت کن.
۲. به شدتتتتتت تحرک و سرپا موندن ممنوع.
۳. اگر درد داشتی هیچی نیست برای تحرک بچه هاتونِ.
۴. استراحت خیلی مهمه.
۵. اگر به رحمت فشار اومد یا حس کردی داغه حتما حتما الفات و در آغوش بگیر و تاکیید میکنم این کار و انجام بدی.
تهیونگ: وَ....کدومشون از همه مهم تر بود؟
جیهوپ: همشون استاد.
تهیونگ: آها...مرسی هیونگ.
جیهوپ: بیا این کاغذم بگیر. این همین نکته!
تهیونگ: باشه...مرسی هیونگ.
جیمین: من کی میتونم بیام گرگت و ببینم هیونگ؟
جیهوپ: آخه تو به گرگ من چیکار داری بچه؟
جیمین: خو میخوام ببینم که توله هام کی به دنیا میان!
جیهوپ: هر وقت گرگ شدم جین هیونگ به یکیتون زنگ میزنه.
جیمین: آها...مرسی هیونگ.
جیهوپ: آممم..تهیونگ یه چیز دیگه هم هست.
تهیونگ: چی؟
جیهوپ: بیار گوشت و..
و این چیزی بود که جیهوپ توی گوش تهیونگ زمزمه کرد
"هواست باشه جیمین توی این دوران زیاد به گرگش تبدیل میشه"
(و بعدش چشمک زد)
تهیونگ: آ.آها باشه دیگه جین هیونگ بهم میگه...خو بیبی بریم؟
جیمین: بریم... بای هیونگ.
ته: بای هوسوکا.
جیهوپ: بای.
*توی ماشین*
جیمین: ته ته جیهوپ هیونگ چی گفت؟
ته: چی گفت؟ گفت که جین هیونگ بهمون زنگ میزنه دیگه و هواسمون بهت باشه.
جیمین: نه ته ته...منظورم در گوشی بود...چی توی گوشت گفت؟
ته: ه.ها؟ چیزی نگفت..گفت که....گفت که وقتی تبدیل میشه جین و نامجون میرن پیشش برای همین جین زنگ میزنه بهمون.
جیمین: آها...میگم ته ته نمیخوای بریم برای توله هامون خرید کنیم؟
ته: میریم! جمعه میریم!
جیمین: عهههه تهیونگ تو گفتی وقتی رنگ اتاقشون خشک شد الان دو هفته اس که خشک شده.
ته: عزیزم ما همین الان از مطب برگشتیم...تازه هیونگ گفت که نباید سرپا بمونی و باید استراحت کنی.
جیمین: (گریه)
ته: عه عه جیمین چی شده؟
جیمین: ته ته...هق...هق..تو من و توله هام و...هق..دوست نداری.
ته: وااا چرا نباید دوست داشته باشم؟ من که کل دنیا رو براتون میریزم اصلا ویرون میکنم.
جیمین فین فین کنان گفت..
جیمین: بیا فعلا بریم برای بچه ها لباس و وسایل بگیریم اینا ویرون کردن جهان پیش کش.
ته: 😑
جیمین: تهیونگ دارم از الان میگم اگر نریم خرید الان زنگ میزنم به یونگی میگماااا..
درسته...رابطه ی جیمین و یونگی باهم از قبل هم بهتر شده بود.
جیمین به دلیل حمل دوتا بچه توی شکمش نمیتونست شرکت و اداره کنه.
پس سپردش به یونگی.
جیمین بعد از کلی چونه زدن با تهیونگ تونست راضیش کنه که برن برای بچه وسیله بگیرن.
تهیونگ جیمین و برد به بهترین و برند ترین مرکز وسایل بچه.
چون نمیخواست که برای خانوادش کم و کسری پیش بیاد.
میخواست مثل پدرش پول دار باشه.
تهیونگ یه مافیا بود ولی مدرش رئیس جمهور!
حتی برای انتخاب کاندید به تهیونگ و کوک پیشنهاد داده بود.
جیمین همینطور که داشت راه میرفت و یه دستش دور بازوی تهیونگ بود و یه دستش روی شکم خیلی برآمده و قُلمبش بود به وسایل نوزاد هم نگاه میکرد.
آنقدر ذوق میکرد که تهیونگ فکر میکرد الانه که یه راست برن بیمارستان.
ته: بیب تو اینجا باش من برم یه سبد بردارم بیام.
جیمین: باشه...ولی الان من میخوام که تخت و کمد بگیریم برای بچه ها.
ته: ولی ما که برای تمش چیزی فکر نکردیم.
جیمین: خب میخوام طلایی و سفید باشه.
ته: اوووممم ترکیب رنگ خوبیه...باشه.
و رفتن و کمد، میز،تخت نوزاد، کنار تختی* برای توله های نیومدشون سفارش دادن و کلییی خرید کردن.
*کنار تختی کنار تخت مادر قرار میگیره (اسلاید بعد)
و رفتن خونه.
*یه هفته بعد*
.....
۸.۱k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.